گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر قران مهر
جلد دوازدهم
بخش دوم: سوره ي کهف



اشاره
اثبات رستاخیر نمونههاي عینی معاد، مثل زنده شدن اصحاب کهف عبرت آموزي از سرگذشت پیشینیان آداب تعلیم و تربیت تفسیر
قرآن مهر جلد دوازدهم، ص: 183
اول:سیماي سوره ي کهف
اشاره
سیماي سورهي کهف بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز شمارگان: سورهي کهف داراي 110 آیه، 1579
و شصت و هشتمین سوره در ترتیب نزول است (بعد از «1» کلمه و 6360 حرف است. نزول: این سوره در مکه بر پیامبر نازل شده
سورهي غاشیه و قبل از سورهي نحل)، ولی در چینش کنونی قرآن هیجدهمین سوره به شمار میآید. نامها: نامهاي این سوره
کهْف به معناي غار و شکاف کوه است و نامگذاري این سوره بر اساس آیات .« حائِله » و « اصحابُ الکهف » ،« کَهْف » : عبارتاند از
صفحه 57 از 127
9 تا 26 این سوره است که داستان اصحاب کهف، یعنی آن غارنشینان یکتاپرست را مطرح کرده است.
فضایل
در مورد فضیلت این سوره از امام صادق علیه السلام روایت شده که خواندن سورهي کهف در شبهاي جمعه سبب رسیدن به
تذکر: قبلًا بیان کردیم که تحقق «1» . فیض ص: 184 شهادت و محشور شدن با شهدا میشود
ثوابها و آثار براي خواندن سورههاي قرآن در صورتی است که شرایط دیگر آن نیز رعایت شود و این خواندن مقدمهي عمل به
آن باشد. ویژگیها: این سوره با حمد و ستایش خدا آغاز میگردد و با ذکر توحید و ایمان و عمل صالح پایان مییابد. در این
سوره از برخی داستانهاي عجیب تاریخ بشر پرده برداشته شده است و آیهي آخر این سوره ویژگی خاصی دارد که هر کس آن را
«2» . قبل از خواب با رعایت شرایطی بخواند، هر ساعتی که اراده کند، از خواب بیدار خواهد شد
اهداف
اهداف: 1. توجه به مبدأ؛ 2. توجه به معاد و اثبات آن؛ 3. عبرتآموزي از سرگذشتهاي عجیب پیشینیان.
مطالب
مطالب: در این سوره مطالب عمدهي زیر به چشم میخورد: الف) عقاید: 1. یادآوري توحید؛ 2. یادآوري بشارتها و هشدارهاي
.( 3. یادآوري مکرر رستاخیز و ارائهي نمونهاي عینی از معاد در داستان اصحاب کهف (در آیهي 19 ؛( مقام نبوت (در آیات 6 و 56
ص: 185 ب) اخلاق: 1. به مسلمانان تذکر میدهد که در محیط فاسد حلّ نشوند و تسلیم اکثریت
. نگردند، بلکه همچون اصحاب کهف بر خلاف آنان عمل کنند. 2. تذکراتی دربارهي توجه به آخرت و دل نبستن به دنیا؛ 3
عبرتآموزي از سرگذشتهاي عجیب پیشینیان در زندگی. ج) داستانها: 1. داستان اصحاب کهف و خواب طولانی آنها (در آیات
4. داستان جالب موسی ؛( 2. داستان صاحب دو باغ (در آیات 31 به بعد)؛ 3. اشارهاي به داستان آدم و ابلیس (در آیهي 50 ؛(26 -9
5. داستان ذي القرنین (در آیات 83 به بعد)؛ 6. داستان یأجوج و مأجوج (در ؛(82 - علیه السلام و عبد صالح خدا. (در آیات 60
98 ). د) مطالب فرعی: 1. به انسانها تذکر میدهد که نباید تنها به ظواهر حوادث بنگرند؛ 2. ساختن سدّي آهنین توسط - آیات 93
4. مال و فرزند زینت حیات دنیاست و اعمال باقی ؛(31 - 3. یادآوري پاداشهاي صالحان (در آیات 30 ؛( ذي القرنین (در آیهي 96
مانده و صالح بهتر است (در آیهي 46 ). *** ص: 187
دوم:محتواي سوره ي کهف
قرآن کریم و ویژگیهاي آن
قرآن کریم در آیات اول تا سوم سورهي کَهْف به ویژگیهاي قرآن و اهداف نزول آن بر پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره میکند و
3. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکِتبَ وَلَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجاً* قَیِّماً لِّیُنذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِّن لَّدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ - میفرماید: 1
یَعْمَلُونَ الصلِحتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَ ناً* مکِثِینَ فِیهِ أَبَداً ستایش مخصوص خدایی است که کتاب (قرآن) را بر بندهاش فرو فرستاد، و
هیچ انحرافی در آن قرار نداد؛* در حالی که استوار است؛ تااز جانب او، سختیِ (عذاب) شدید را (به کافران) هشدار دهد! و
بهمؤمنانی کهکارهاي شایسته انجام میدهند، مژده دهدکه براي آنان پاداش نیکویی است؛* در حالی که همیشه در آن ماندگارند.
صفحه 58 از 127
نکتهها و اشارهها: 1. پنج سوره در قرآن با حمد و ستایش الهی شروع میشود که عبارتاند از: سورههاي انعام، سبأ، فاطر، حمد و
کهف. و در چهار سوره پس از ستایش خدا، از کتاب آفرینش و تربیت جهانیان سخن گفته شده ولی در سورهي کهف سخن از
در اصل از مادهي قیام است و در این جا به معناي استوار، « قَیّم » . کتاب قرآن و تربیت مردم با بشارت و هشدار گفته شده است. 2
برپا دارنده و پاسدار کتابهاي دیگر است که در همان حال به اعتدال و استقامت و دوري از کژي اشاره دارد. پس این واژه
تأکیدي بر عدم اعوجاج و کژي قرآن و خالی بودن آن از هر ص: 188 گونه ضد و نقیض و اشاره
3. در این آیات به «1» . به جاودانگی قرآن و الگو بودن آن براي حفظ اصالتها و پاسداري از احکام الهی و فضیلت بشري است
دو هدف نزول قرآن و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره شده است که عبارتاند از: الف) هشدار دادن به خلافکاران، به
وسیلهي عذاب شدید الهی؛ ب) مژده رسانی به مؤمنانی که کردار شایسته دارند. آموزهها و پیامها: 1. قرآن کتابی راست و استوار
است (از آن استفاده کنید). 2. مژدهرسانی و هشداردهی از اهداف نزول قرآن و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله است. 3. براي
افراد شایستهکردار، پاداشی نیکو و جاودانی است (شما نیز این گونه باشید). 4. به وسیلهي قرآن به مخالفان هشدار، و به مؤمنان
بشارت دهید. *** قرآن کریم در آیات چهارم و پنجم سورهي کهف به تهمت ناآگاهانهي مخالفان در مورد فرزند داشتن خدا
اشاره میکند و میفرماید: 4 و 5. وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُواْ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً* مِا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَآئِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَۀً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوهِهِمْ إِن
هشدار دهد.* برایشان و براي پدرانشان بدان (ادعا،) هیچ «. خدا، فرزندي گزیده است » : یَقُولُونَ إِلَّا کَذِباً و (نیز) به کسانی که گفتند
علمی نیست؛ بزرگ سخنی از دهانشان بیرون میآید، (آنان) جز دروغ نمیگویند. ص: 189 نکتهها
و اشارهها: 1. در این آیه به یکی از انحرافات عقیدتی عموم مخالفان اسلام یعنی فرزند داشتن خدا اشاره شده است. یهودیان
و مشرکان فرشتگان را دختران خدا میدانستند؛ «2» و مسیحیان مسیح را فرزند خدا میدانستند «1» میگفتند: عُزَیر فرزند خداست
یعنی هر سه دسته بر فرزند داشتن خدا اتفاق داشتند و از این جهت همه منحرف و کژاندیش بودند. 2. این آیات به دلیل اساسیِ «3»
بطلانِ عقیدهي فرزند داشتن خدا اشاره کرده است و میفرماید: آنان اگر خود این عقیده را برگزیدند، بر اساس علم و دلیل نبوده
است و اگر از پدرانشان تقلید کردهاند، پدرانشان نیز دلیل و آگاهی در این مورد نداشتند. یعنی معیار قبول و ردِّ عقاید، همان علم،
آگاهی و دلیل است. 3. عقیده به فرزند داشتن خدا، عقیدهاي انحرافی و سخنی وحشتناك است؛ لازمهي آن جسم بودن خدا و
نیازمندي و محدودیت او و از بین بردن روح توحید است و همهي اینها دروغ است؛ خدا بینیاز، نامحدود و غیرمادي و یکتاست.
آموزهها و پیامها: 1. هشدار آیه به کسانی که براي خدا فرزند قایل میشوند آن است که این سخن بدون دلیل و دروغ بزرگی
است. 2. در مورد خدا سخنان بدون دلیل نگویید. *** ص: 190 قرآن کریم در آیهي ششم سورهي
کهف به دلسوزي زیاد پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد غیرمؤمنان اشاره میکند و میفرماید: 6. فَلَعَلَّکَ بخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی ءَاثرِهِمْ
إِن لَّمْ یُؤْمِنُواْ بِهذَا الْحَ دِیثِ أَسَ فاً و اگر به این سخن (: قرآن) ایمان نیاورند، شاید تو در پی (گیري کار) شان، خودت را از اندوه
هلاك کنی! نکتهها و اشارهها: 1. این آیه به دلسوزي زیاد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اشاره دارد، به طوري که ایشان حتی
آري: وجودي دهد روشنایی به جمع که سوزیش در سینه «1» . براي مخالفان خود چنان غصه میخورد که نزدیک بود دِق کند
در اصل به معناي سخن تازه و در اینجا مقصود قرآن است. این تعبیر به نوآوريهاي قرآن « حدیث » . باشد چو شمع (سعدي) 2
نسبت به کتابهاي آسمانی پیشین در نوع مطالب و یا بیان آنها اشاره دارد. آموزهها و پیامها: 1. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله
حتی نسبت به مخالفانش دلسوز و غمخوار بود. 2. رهبران الهی، غمخوار مردم باشند. *** ص:
191 قرآن کریم در آیات هفتم و هشتم سورهي کهف به میدان آزمایش مردم به وسیلهي نعمتهاي مادي و ناپایداري آنها اشاره
میکند و میفرماید: 7 و 8. إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَۀً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا* وَإِنَّا لَجعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَ عِیداً جُرُزاً در حقیقت
ما آنچه را که بر زمین است زیوري براي آن قرار دادیم، تا آنان را بیازماییم که کدامیک از ایشان نیکوکارتر است.* و [لی قطعاً ما
صفحه 59 از 127
آنچه را بر آن است زمینی بیآب و علف میگردانیم. نکتهها و اشارهها: 1. جهان با همهي زرق و برقش که هر گوشهي آن دل
میبرد و درخشش زیورهاي آن هوسانگیز است، همگی مایهي آزمایش انسانهاست؛ و میزان نیروي ایمان، اراده و معنویت آنها را
امتحان میکند. 2. معیار پیروزي در آزمایش الهی کیفیت عمل است؛ یعنی مقدار و کمیّت عمل هر چند مهم است، معیار اصلی
یعنی منظرههاي دلانگیز و گلها و گیاهان، روزي خزان و پژمرده «1» ؛ نیست. 3. سرانجام جهان، صفحهاي بدون گیاه است
میشوند و کاخهاي سر به فلک کشیده و مقامهاي فرعونی و زرق و برق لباسها و تشریفات نابود میشوند. این آموزهاي بزرگ
براي عبرتآموزان است. آموزهها و پیامها: 1. پیامبر صلی الله علیه و آله و رهبران الهی از بیایمانی مخالفان غصه نخورند که جهان
میدان آزمایش است. 2. فریب زرق و برق دنیا را نخورید که دوامی ندارد، بلکه همهي اینها ص:
192 مایهي آزمایش مردم است. 3. بهار دنیا، خزانی به دنبال دارد (پس اندیشه کنید که با اعمال نیکو از آزمایش الهی سربلند
بیرون آیید). 4. در میدان آزمایش الهی، معیار برتري، کیفیت عمل است. ***
سرگذشت اصحاب کهف (یاران غار)
و پناه بردن آنان به غار و دعاي آنها اشاره کرده، « اصحاب کهف » قرآن کریم در آیات نهم و دهم سورهي کهف به سرگذشت
میفرماید: 9 و 10 . أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحبَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایتِنَا عَجَباً* إِذْ أَوَي الْفِتْیَۀُ إِلَی الْکَهْفِ فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ
یاران غار و صاحبان نوشته)، از نشانههاي (معجزهآساي) :) « اصحاب کهف و رقیم » رَحْمَۀً وَهَیِّیْء لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً آیا پنداشتی که
اي پروردگار ما! از نزد خود رحمتی به ما عطا ] » : شگفتآور ما بودند؟!* هنگامی که جوانمردان به سوي غار پناه بردند، و گفتند
شأن نزول: روایت شده که قریش دو نفر را براي تحقیق دربارهي ادعاي پیامبر اسلام «. کن، و از کار ما براي ما راهبردي فراهم ساز
صلی الله علیه و آله به مدینه نزد احبار (: دانشمندان) یهود فرستادند تا ببینند در کتابهاي آسمانی در مورد نبوّت او چیزي نوشته
شده است یا نه؟ دانشمندان یهود مدینه به فرستادگان قریش آموختند که چند پرسش از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بکنند. آنها
گفتند: نخست از او در مورد داستان جوانانی بپرسید که درگذشتهي دور از قوم خود جدا شدند؛ دوم در مورد داستان مردي بپرسید
ص: «1» . که زمین را دور زد و به شرق و غرب جهان رسید و سوم از زمان وقوع رستاخیز بپرسید
193 سپس اضافه کردند که اگر او پرسشهاي نخست را پاسخ داد و به پرسش آخر پاسخ نداد پیامبر است و گرنه دروغگوست.
مشرکان به مکه بازگشتند و پرسشها را با پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح کردند و پس از مدتی این آیات سورهي کهف فرود
نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات سرگذشت اصحاب کهف بیان «1» . آمد و سرگذشت اصحاب کهف، ذُو القرنین را بیان کرد
شده که جوانمردانی مؤمن و باهوش، در جامعهاي فاسد و شركآلود بودند و پادشاهی به نام دقیانوس داشتند. آنها به خاطر حفظ
پاکی و روح توحیدي خویش علیه طاغوت زمان قیام کردند و از شهر خارج شدند و به غاري پناه بردند و مدت زیادي در خواب
به معناي « اصحاب کَهْف » . ماندند و سپس بیدار شدند و یکی از نشانههاي (اعجازآمیز) الهی براي جهانیان به نمایش گذاشته شد. 2
.3 «2» . یاران غار است، و آن جوانمردان را بدان سبب با این نام نامیدند که براي نجات جان و عقاید خود به غاري پناه بردند
و از آن جهت بدین نام نامیده شدند که نام آن «3» به معناي نوشتن، نام دیگر اصحاب کهف است « رَقْم » در اصل از مادهي « رَقیم »
4. در این آیه اشاره شده که در نشانهها و آیات خدا عجیبتر از .«4» جوانمردان را بر لوحی نوشتند و بر در غار نصب کردند
سرگذشت ص: 194 اصحاب کهف نیز وجود دارد. آري؛ اگر به اسرار آفرینش آسمانها و زمین و
« نوجوان شاداب » جمع فَتی در اصل به معناي « فِتیَۀ » عظمت قرآن کریم بنگرید، آیات و نشانههاي شگفتآورتر میبینید. 5. واژهي
است « جوانمرد » است، ولی گاهی به افراد کهنسالی که روح جوان و شاداب دارند، نیز گفته میشود. این واژه در فارسی معادل
و در احادیث از امام صادق علیه السلام «1» . که با نوعی مدح به خاطر صفات شهامت، جوانمردي و تسلیم در برابر حق، همراه است
صفحه 60 از 127
روایت شده که اصحاب کهف مردان کهنسال یا میان سال بودند ولی جوانمرد نامیده شدند. (سپس اضافه کردند) هر کس به خدا
6. تعبیرات این آیات نشان میدهد که اصحاب کهف، . «2» ایمان بیاورد و خودنگهداري و پارسایی نماید، جوانمرد است
جوانمردانی بودند که دست خود را از همه جا کوتاه میدیدند و تنها به رحمت خدا امیدوار بودند. آنان به غار پناه بردند و آن جا
را محیط امن و آرامی یافتند که از مفاسد محیط دور بود. 7. روش قصهگویی قرآن این گونه است که نخست مطلب را به صورت
سربسته و کوتاه بیان میکند، سپس آن را شرح میدهد. این روش در اشتیاقآفرینی و تربیت مخاطب مؤثرتر است. آموزهها و
پیامها: 1. خدا نشانههاي (اعجازآمیز) و شگفتآور فراوانی دارد (به آن توجه کنید). 2. اگر نتوانستید محیط فاسد را اصلاح کنید،
خود به جاي امنی پناه ببرید. 3. هنگامی که احساس خطر میکنید به رحمت الهی تمسک جویید. *** تفسیر قرآن مهر جلد
دوازدهم، ص: 195 قرآن کریم در آیات یازدهم و دوازدهم سورهي کهف به خواب طولانی اصحاب کهف اشاره میکند و
میفرماید: 11 و 12 . فَ َ ض رَبْنَا عَلَی ءَاذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً* ثُمَّ بَعَثْنهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْ َ ص ی لِمَ ا لَبِثُواْ أَمَداً پس در غار،
سالیانی چند بر گوشهایشان (پرده خواب) زدیم.* سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا معلوم داریم که کدام یک از آن دو
گروه، فاصله [زمانیِ درنگشان را حساب کردهاند. نکتهها و اشارهها: 1. در این آیه به خواب طولانی اصحاب کهف اشاره شده و در
آیهي بیست و پنجم بیان شده که جوانمردان اصحاب کهف، سیصد و نُه سال در آن غار ماندند و پس از خوابی طولانی به فرمان
به « برانگیختن » 2. خواب اصحاب کهف آنقدر طولانی شد که براي بیداري آنان تعبیر «1» . الهی بیدار شدند و به زندگی بازگشتند
در لغت «. پرده بر گوش آنان زدیم » کار رفت. گویی خواب آنان همچون مرگ و بیداري آنان همچون رستاخیز بود. 3. جملهي
.4 «2» . است؛ یعنی گویی پردهي خواب بر گوش شخص افکنده میشود تا سخنی را نشنود « خواباندن » عرب، کنایهي لطیفی از
آن نیست که خدا میخواسته دانش تازهاي کسب کند، بلکه آن است که تا معلوم شود و محقق گردد که کدام « لِنَعلَم » مقصود از
5. در این آیه به دو گروه اصحاب کهف اشاره شده که پس از بیداري با «3» . یک از آن دو گروه خوابشان را بهتر حساب میکنند
ص: 196 همدیگر در مورد مدت خوابشان اختلاف نظر داشتند. برخی آن را یک روز و برخی نیم
آموزهها و پیامها: 1. گاهی خدا نشانههاي خود را به وسیلهي خواب «1» . روز میدانستند، در حالی که سالیان درازي خوابیده بودند
اعجازآمیز به مردم نشان میدهد. 2. اگر خدا بخواهد، گروهی را صدها سال در خواب زنده نگه میدارد، به طوري که خودشان
هم متوجه مدت خواب نشوند. 3. به حسابگري خود زیاد تکیه نکنید. *** قرآن کریم در آیات سیزدهم و چهاردهم سورهي کهف
به شرح ماجراي اصحاب کهف و ایمان و قیام آنان میپردازد و میفرماید: 13 و 14 . نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَۀٌ ءَامَنُواْ
بِرَبِّهِمْ وَزِدْنهُمْ هُديً* وَرَبَطْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ السَّموتِ وَالْأَرْضِ لَن نَدْعُوَاْ مِن دُونِهِ إِلهاً لَّقَدْ قُلْنَآ إِذاً شَطَطاً ما خبر
بزرگ آنان را به درستی براي تو حکایت میکنیم؛ در واقع آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و (ما) بر
پروردگارِ ما، پروردگارِ آسمانها و زمین است؛ » : هدایتشان افزودیم.* و دلهایشان را محکم ساختیم آنگاه که قیام کردند و گفتند
هیچ معبودي را جز او نمیخوانیم؛ که در این صورت، یقیناً گزاف گفتهایم؛ نکتهها و اشارهها: 1. قصههاي قرآن، بر حق است؛ یعنی
مطالبی درست، دور از خرافات، و مطابق واقع و حقیقت است. 2. اصحاب کهف، در عصر و محیطی زندگی میکردند که کفر و
بتپرستی ص: 197 و حکومت طاغوت حاکم بود؛ حکومتی که حافظ جهل، شرك و جنایت بود؛
اما جوانمردان اصحاب کهف به فساد آیین مردم پی بردند و تصمیم به قیام گرفتند و در میان مردم و در برابر پادشاه جبّار یعنی
استفاده میشود که نخست فکر توحید در دل اصحاب کهف پیدا شد، « رَبطنا » دَقیانوس ایستادند و نداي توحید سر دادند. 3. از تعبیر
ولی توانایی اظهار آن را نداشتند، اما خدا دلهاي آنان را محکم ساخت و به آنان قدرت و شهامت داد تا قیام کنند و نداي توحید
4. بین ایمان و امدادهاي الهی و هدایت او رابطهي مستقیم وجود دارد؛ یعنی اگر گروهی بااخلاص ایمان آورند، خدا «1» . سر دهند
«2» . بر ایمان و هدایت آنها میافزاید و دلهاي آنها را محکم میسازد و نیرو میبخشد و به راههاي هدایت خویش هدایت میکند
صفحه 61 از 127
در اصل به معناي خارج شدن از حدّ و دوري زیاد است؛ از این رو به « شَطَطاً » . این نهایت لطف خدا به بندگان خویش است. 5
یعنی جوانمردان اصحاب کهف گفتند: اگر ما خداي جهان را رها کنیم و به «3» ؛ سخنانی که از حق بسیار دور است گفته میشود
دنبال بتپرستی برویم، از حق بسیار دور شدهایم. 7. اصحاب کهف براي اثبات توحید و نفی شرك چنین دلیل آوردند که ما از
نظام حاکم بر آسمانها و زمین به وجود پروردگار آن پی میبریم و حال که پروردگار جهان را شناختیم پس دیگري را
نمیپرستیم. آموزهها و پیامها: 1. قصههاي قرآن حکایت حقایق و اخبار واقعی گذشتگان است. 2. گامی به سوي خدا بردارید، تا او
گامی بزرگتر به سوي شما بردارد و بر ص: 198 هدایت و امداد شما بیفزاید. 3. براي خدا قیام
کنید تا دلهاي شما را محکم کند و بتوانید در برابر طاغوتها بایستید و سخن حق را بگویید. 4. قیامی که بر اساس توحید و نفی
شرك نباشد، از حق دور است. *** قرآن کریم در آیهي پانزدهم سورهي کهف به انحرافات عقیدتی و شركورزي بدون دلیل
قوم اصحاب کهف اشاره میکند و میفرماید: 15 . هؤُلَآءِ قَوْمُنَا اتَّخَ ذُواْ مِن دُونِهِ ءَالِهَۀً لَّوْ لَایَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسُلْطنٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ
افْتَرَي عَلَی اللَّهِ کَ ذِباً اینها قوم ما هستند که جز او معبودانی را بر گزیدند، چرا دلیل روشنی بر (حقانیت) آنان نمیآورند؟! و چه
نکتهها و اشارهها: 1. پرستش غیر خدا و شركورزي، دلیل و برهان ندارد «!؟ کسی ستمکارتر است از کسی که بر خدا دروغ ببندد
و چیزي جز پندارگرایی یا تقلید کورکورانه از پدران نیست. 2. شرك نوعی دروغ بستن بر خدا و ستمکاري است؛ زیرا تهمت
شریک داشتن خدا، ستمی است بر خود انسان که عقیدهاي خرافی و بدون دلیل را پذیرفته و ستمی است بر جامعهاي که این پندار
آموزهها و پیامها: 1. شرك، عقیدهاي انحرافی و «1» . انحرافی در آن مطرح شده است و نیز ستم و اهانتی به ساحت پروردگار است
بدون دلیل است. 2. ستمکارترین مردم کسی است که به خدا دروغ ببندد و براي ص: 199 او
شریک قایل شود. 3. در مسائل عقیدتی تابع دلیل باشید. *** قرآن کریم در آیهي شانزدهم سورهي کهف به غارنشینی و
کنارهگیري اصحاب کهف از شرك و شركورزان و نزول رحمت الهی بر آنان اشاره میکند و میفرماید: 16 . وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا
یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُاْ إِلَی الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکُمْ رَبُّکُم مِّن رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّیْء لَکُم مِّنْ أَمْرِکُم مِّرفَقاً و (اصحاب کهف به یکدیگر گفتند:)
هنگامی که از آن (مشرك) ان و آنچه را جز خدا میپرستند کنارهگیري کردید، پس به غار پناه برید؛ تا پررودگارتان از رحمتش
برایتان بگستراند؛ و از کار شما [وسیله آسایشی برایتان فراهم میسازد. نکتهها و اشارهها: 1. خدا براي اصحاب کهف رحمت و
«1» . لطف و آرامش فراهم ساخت. شاید رحمت اشاره به الطاف معنوي به آنان باشد و آرامش و راحتی اشاره به جنبههاي جسمانی
2. غارنشینی یکی از ابتداییترین و سادهترین نوع زندگی بشر بوده است. غار محیطی خلوت و تاریک است که انسان را از زرق و
برقهاي دنیا دور میسازد ولی در عوض رحمت الهی در فضاي آن موج میزند و در آن جا از ظلم طاغوتها خبري نیست. آري؛
براي آن جوانمردان، دنیاي آلوده با تمام وسعتش زندان جانکاهی ص: 200 بود که آن را ترك
کردند و به غاري روي آوردند که ابعاد آن همچون فضایی بیکران و نور الهی در آن جلوهگر بود. 3. در مورد محل غار اصحاب
بوده که هم اکنون ویرانههاي آن نزدیک شهر « افسوس » کهف دو احتمال قوي وجود دارد: نخست آن که این غار در نزدیکی شهر
است که هم اکنون مسجدي بالاي « رجیب » است. و دوم آن که این غار در نزدیکی پایتخت اردن در روستایی به نام « ازمیر ترکیه »
آموزهها و پیامها: 1. از غیر خدا جدا شوید تا به سوي خلوتگاه رحمت او بروید. 2. هر کس از مشرکان و «1» . آن غار وجود دارد
معبودهاي دروغین دل بر کند، رحمت الهی بر او نازل میشود و لطف و آرامش برایش فراهم میگردد. *** تفسیر قرآن مهر جلد
دوازدهم، ص: 201 قرآن کریم در آیهي هفدهم سورهي کهف به موقعیت اصحاب کهف به عنوان نشانهي الهی، و به قانون هدایت
و گمراهی بشر اشاره میکند و میفرماید: 17 . وَتَرَي الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُ هُمْ ذَاتَ
الشِّمَ الِ وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذلِکَ مِنْ ءَایتِ اللَّهِ مَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن یُضْ لِلْ فَلَن تَجِ دَ لَهُ وَلِیّاً مُّرْشِداً و خورشید را میبینی
هنگامی که طلوع میکند، از غارشان به سمت راست متمایل میشود، و هنگامی که غروب میکند، از سمت چپشان میگذرد، در
صفحه 62 از 127
حالی که آنان در فراخناي آن (غار) قرار داشتند؛ این از نشانههاي خداست، هر کس را خدا راهنمایی کند، پس او هدایت (واقعی)
یافته است؛ و هر که را در گمراهی وانهد، پس هیچ سرپرست راهنمایی براي او نخواهی یافت. نکتهها و اشارهها: 1. غار اصحاب
کهف رو به شمال گشوده میشد و نور آفتاب مستقیماً به درون آن نمیتابید تا سبب فرسودگی و پوسیدگی بدن جوانمردان غار
شود، اما در همان حال نور غیر مستقیم به اندازهي کافی وجود داشت و بادهاي ملایم و لطیف شمالی به آسانی وارد آن میشدند و
2. اصحاب کهف، در محل وسیع وسط غار بودند که از چشم بینندگان و نور آفتاب دور «1» . هواي تازهاي به درون غار میوزید
بود. 3. در این آیه نکتهاي جالب و علمی نهفته است که نشان میدهد قرآن با چه دقتی سخن گفته است. معمولًا در تعبیرات
این تعبیر بر اساس دیدگاه بطلمیوسی است که زمین را مرکز «. خورشید طلوع و غروب کرد » : روزانهي فارسی و عربی میگوییم
جهان میدانست که خورشید به دور آن ص: 202 میچرخد؛ پس طلوع و غروب از آنِ خورشید
است. در حالی که امروزه میدانیم خورشید مرکز منظومهي شمسی است و زمین به دور خود و به دور آن میچرخد، پس طلوع و
غروب واقعی از آنِ زمین است و تعبیر طلوع و غروب خورشید بر اساس دید کاذب انسان است که میپندارد خورشید به دور زمین
یعنی در مسألهي ؛«. شما میبینید خورشید را هنگامی که طلوع میکند » : میچرخد. اما قرآن کریم با دقت زیاد تعبیر میکند که
طلوع و تمایل خورشید به راست و چپ، دید کاذب انسان را مطرح میکند. یعنی قرآن تا همین اندازه هم با تعبیرات غلط عرفی
آري؛ این گونه اشارات عالمانهي قرآن نشان دهندهي «1» . همراهی نمیکند، بلکه براي حفظ حقیقت تعبیري مناسب به کار میبرد
4. در این آیات، در ضمن داستان اصحاب کهف نکتههایی معنوي بیان «2» . اعجاز علمی یا شگفتی علمی این کتاب بزرگ است
آري؛ هدف اصلی قرآن از حکایت قصهها، بیان همین «. این سرگذشت از نشانههاي معجزهآساي خداست » : میشود؛ مثلًا میفرماید
نکات تربیتی و معنوي است. 5. در این آیه به قانون هدایت و گمراهی بشر اشاره شده است و آن این که هر کس در راه خدا گام
نهد و قیام کند، خدا او را مشمول رحمت و هدایت خویش میسازد و هر کس به اختیار خود به طرف گمراهی قدم بردارد، خدا او
ص: 203 را در گمراهی وا مینهد و هیچ یاور و راهنمایی نخواهد داشت. البته روشن است که
. معناي این گونه آیات جبرگرایی نیست و مقدمات هدایت و گمراهی به اختیار خود انسان فراهم میشود. آموزهها و پیامها: 1
موقعیت مناسب غار اصحاب کهف (که سبب ماندگاري سیصد سالهي آنان شد) از نشانههاي اعجازآمیز الهی است. 2. هدایت و
گمراهی بشر (پس از آمادهسازي مقدمات توسط خودش) به دست خداست. 3. از راه خدا جدا نشوید که جز او راهنما و سرپرست
و یاوري نمییابید. *** قرآن کریم در آیهي هیجدهم سورهي کهف به خواب عجیب و رعبآور اصحاب کهف و سگ آنان
اشاره کرده، میفرماید: 18 . وَتَحْسَ بُهُمْ أَیْقَاظاً وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَ الِ وَکَلْبُهُم بسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِ یدِ لَوِ اطَّلَعْتَ
عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَاراً وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً و آنان را بیدار میپنداري، در حالی که ایشان خوابند؛ و آنان را به سمت راست و سمت
چپ میگرداندیم. و سگ آنان دو دستش را بر آستانه (غار) گشوده بود. اگر بر (فرض از حال) آنان آگاه میشدي، حتماً گریزان،
از آنان روي بر میتافتی؛ و مسلماً از (مشاهده) آنان آکنده از وحشت میشدي! نکتهها و اشارهها: 1. چشمان اصحاب کهف همانند
یک انسان بیدار باز بود و این حالت منظرهاي رعبانگیز فراهم کرده بود، به طوري که حیوانات هم جرأت نمیکردند به اجساد
آنان نزدیک شوند و یک سپر حفاظتی براي آنها فراهم شده بود. ص: 204 البته این احتمال نیز
2. بدن اصحاب کهف مرتب «1» . وجود دارد که حالت رعبانگیز اصحاب کهف از نیروي مرموز معنوي سرچشمه میگرفته است
. به سمت راست و چپ میگردید، تا فشار بدن و خون در یک جا متمرکز نشود و تأثیرات زیانباري بر جسم آنان باقی نگذارد. 3
با حالت نگهبانی به خواب رفت. این سگ، یا سگ شکاري آنان بود «2» اصحاب کهف، سگی به همراه داشتند که بر دهانهي غار
یا سگ چوپانی که در وسط راه به اصحاب کهف ملحق شد. آن چوپان وقتی جوانمردان مؤمن را شناخت، حیوانات را به طرف
روستا روانه کرد و خود که جویاي حقیقت و طالب دیدار یار بود، با جوانمردان پاكباز همراه شد و سگ او نیز دست از دامن آنها
صفحه 63 از 127
برنداشت. آموزهها و پیامها: 1. خدا از مؤمنان (همچون اصحاب کهف) محافظت میکند. 2. درِ کوي دوست به روي کسی بسته
نیست و حتی حیوانی چون سگ میتواند راه عاشقان را در پیش گیرد. 3. در هنگام خواب طولانی افراد (در اثر بیهوشی و ...)
حالت آنان را تغییر دهید (تا سالم بمانند). *** ص: 205 قرآن کریم در آیهي نوزدهم سورهي
کهف به بیداري اصحاب کهف و گفتوگو و تقیّهي آنان اشاره کرده، میفرماید: 19 . وَکَ ذلِکَ بَعَثْنهُمْ لِیَتَسَآءَلُواْ بَیْنَهُمْ قَالَ قَآئِلٌ
مِّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُواْ لَبِثْنَا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُواْ رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُواْ أَحَ دَکُم بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَی الْمَدینَۀِ فَلْیَنظُرْ أَیُّهَآ أَزْکَی طَعَاماً
فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَ داً و این گونه آنان را (از خواب) برانگیختیم تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند؛
گفتند: «. یک روز، یا بخشی از یک روز درنگ کردهایم » : گفتند «؟ چقدر (در غار) درنگ کردید » : گویندهاي از آنان گفت
پروردگارتان به آنچه درنگ کردهاید داناتر است. و (اکنون) یکی از خودتان را با همین (سکه) نقرهایتان به سوي شهر بفرستید، و »
باید نظر کند کدامیک از غذا (ها پاکیزهتر و) رشد یافتهتر است، و باید براي شما روزياي از آن آورد؛ و [لی باید با لطافت عمل
کند، و هیچ کس را به (حال) شما متوجه نسازد؛ نکتهها و اشارهها: 1. طبق آیهي بیست و پنجم همین سوره، اصحاب کهف سیصد
یاد شده است. 2. اصحاب « برانگیختن » و نه سال در خواب بودند، خوابی که شبیه مرگ بود و از این رو از بیداري آنها با تعبیر
کهف در مورد مدت خواب خود در تردید و شک بودند و نتوانستند مدت دقیق آن را حدس بزنند؛ برخی مدت خواب را یک روز
و برخی بخشی از روز میگفتند. برخی مفسران برآناند که آنان در آغاز روز وارد غار شدند و به خواب رفتند و عصرگاهان بیدار
شدند پس اول فکر میکردند یک شبانهروز خوابیدهاند، ولی بعداً آفتاب را دیدند و گمان کردند نصف روز خوابیدهاند و هنگامی
که وضع ناخنها، قیافهها و گرد و غبار غیرعادي غار را دیدند، ص: 206 متوجه شدند که این یک
.3 «1» . خواب غیر عادي بوده است و از این رو گفتند: پروردگار داناتر است که مدت خواب و درنگ در این غار چقدر بوده است
اصحاب کهف پس از بیداري احساس گرسنگی میکردند و از این رو اولین پیشنهاد آنان تهیهي غذا بود. این امري طبیعی بود
چون ذخیرهي غذایی بدن آنها کاملًا تحلیل رفته بود. 4. اصحاب کهف در همان حال گرسنگی به پاکی غذا کاملًا توجه کردند و به
خریدار غذا سفارش کردند که هر غذایی را نخرد بلکه ببیند کدام فروشنده غذاي پاك و پاکیزهتري میفروشد از او بخرد. نقل این
مفهوم وسیعی دارد که شامل هر گونه پاکی ظاهري و باطنی « پاکی غذا » . مطلب در قرآن به اهمیت پاکی غذا اشاره دارد. 5
6. غذاي پاك و حلال در جسم و روح انسان تأثیر «2» . میشود؛ یعنی رهروان حق باید از آلودهخواري و حرامخواري دوري کنند
« تقیّه » 7. در این آیه به «3» . دارد. در احادیث اسلامی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که براي استجابت دعا مؤثر است
کردن اصحاب کهف اشاره شده است؛ یعنی اصحاب کهف براي حفظ جان خود از دستگاه طاغوتی، به همدیگر سفارش میکردند
که دقت کنید کسی شما را نشناسد تا ناشناخته باقی بمانید و نیروي خود را براي مبارزه ذخیره کنید. این یکی از اقسام تقیّهي
سازنده است. آري؛ حقیقت تقیه آن است که انسان خون خود را به هدر ندهد و با مخفی کردن عقیدهي حق خود، نیروي خویش
را براي روز مبارزه ذخیره ص: 207 کند. البته هرگاه مخفی کردن عقیده سبب شکست عقیده و
از نظر شمارش کلمات، کلمهي وسط قرآن کریم است. « ولْیَتَلَطّفْ » اهداف شود، دیگر تقیه جایز نیست. 8. طبق نظر مشهور، واژهي
است؛ یعنی اصحاب کهف سفارش کردند که خریدار غذا « دقت، مدارا و زیرکی » این واژه از مادهي لطف و لطافت و به معناي «1»
طوري به شهر برود و باز گردد که هیچ کس از ماجراي آنان اطلاع نیابد؛ یعنی در خرید غذا سختگیري نکند و نزاع به پا نکند تا
به « پول » همان سکهي نقرهاي رایج در آن عصر بوده است. این مطلب نشان میدهد که تاریخچهي « وَرَق » .9 «2» . شناخته شود
قرنها قبل بازمیگردد. آموزهها و پیامها: 1. خواب اصحاب کهف آنقدر شگفتآور بود که خود آنها نیز در مورد مدت آن
آگاهی کافی نداشتند. 2. در هنگام خرید غذا به پاکی آن توجه کنید. 3. در برابر نظام طاغوتی، با دقت و احتیاط و تقیّه عمل کنید
(تا گرفتار نشوید). *** ص: 208 قرآن کریم در آیهي بیستم سورهي کهف به علل تقیّه و
صفحه 64 از 127
مخفیکاري اصحاب کهف اشاره میکند و میفرماید: 20 . إِنَّهُمْ إِن یَظْهَرُواْ عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُواْ إِذاً
أَبَداً [چرا] که اگر آنان بر شما غلبه پیدا کنند، سنگسارتان میکنند؛ یا شما را به آیینشان باز میگردانند؛ و در آن صورت، هرگز
نکتهها و اشارهها: در این آیه براي تقیّه نمودن و مخفیکاري اصحاب کهف، سه دلیل بیان شده «. رستگار (و پیروز) نمیشوید
است: الف) اگر تقیّه نکنید، جان شما به خطر میافتد و در معرض سنگسار شدن قرار میگیرید. ب) اگر تقیّه نکنید، عقیدهي شما
به خطر میافتد و مشرکان عقاید خود را بر شما تحمیل میکنند. ج) اگر تقیه نکنید، پیروز و رستگار نمیشوید. آموزهها و پیامها:
1. اگر تقیّه نکنید دشمن بر شما غالب میشود. 2. براي حفظ جان، عقیده و رسیدن به پیروزي، لازم است در مرحلهاي از مبارزه، با
دقت و مخفیکاري عمل شود. 3. اگر مؤمنان تحت سلطهي دشمنان قرار گیرند، روي رستگاري و پیروزي را نمیبینند. *** تفسیر
قرآن مهر جلد دوازدهم، ص: 209 قرآن کریم در آیهي بیست و یکم سورهي کهف به پندآموزي سرگذشت اصحاب کهف در
مورد معاد و ساختن مسجد بر غار آنان اشاره کرده، میفرماید: 21 . وَکَذلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُواْ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَۀَ لَارَیْبَ
فِیهَآ إِذْ یَتَنزَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُواْ ابْنُواْ عَلَیْهِم بُنْیناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُواْ عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِداً و اینچنین (مردم
را) بر [حال آنان مطّلِع کردیم، تا بدانند که وعده خدا (در مورد رستاخیز) حق است؛ و این که ساعت (قیامت) هیچ تردیدي در آن
ساختمانی بر آنان بسازید، پروردگارشان به [حال » : نیست؛ هنگامی که میان خود درباره کارشان کشمکش میکردند، و میگفتند
. نکتهها و اشارهها: 1 «. حتماً بر (غار) آنان عبادتگاهی بر میگزینیم » : و) کسانی که برکارشان غلبه یافتند، گفتند ) «. آنان داناتر است
وقتی که یکی از اصحاب کهف براي تهیهي غذا به شهر آمد، چون سیصد و نه سال از زمان آنها گذشته بود، طرز لباس پوشیدن،
سخن گفتن، قیافهها، معماري ساختمانها و حتی حکومت شهر تغییر کرده بود و سلطانی خداپرست و صالح بر مردم حکومت
میکرد. جوانمردي که براي تهیهي غذا آمده بود، میخواست بهاي غذا را با سکهي نقرهاي زمان دقیانوس بپردازد و همین مطلب
موجب شد تا مردم گمان کنند که گنجی یافته و پس از پرسشهاي متعدد او را شناختند. 2. برخی مفسران حکایت کردهاند که در
آن زمان مسألهي معاد جسمانی به یک شبههي جدّي براي مردم تبدیل شده بود و گروهی مخالف و موافق آن بودند، اما همین که
اصحاب کهف پس از سیصد سال برانگیخته شدند و به شهر آمدند، شبههي معاد جسمانی حلّ شد و روشن گردید که خدا بر انجام
هر ص: 210 کاري تواناست و میتواند افرادي را پس از سیصد سال به زندگی بازگرداند. و در این
3. برخی مفسران حکایت کردهاند «1» . آیه نیز به رابطهي سرگذشت اصحاب کهف و بیداري آنان با مسألهي معاد اشاره شده است
که پس از آن که مأمور خرید غذا بازگشت و دوستان خود را از ماجرا آگاه کرد و متوجه شدند که همهي فرزندان، برادران و
دوستان آنان از دنیا رفتهاند، از خدا تقاضاي مرگ کردند و به جوار رحمت حق شتافتند و جسد آنان در غار باقی ماند. و در همین
جا بود که مخالفان معاد جسمانی، تلاش کردند با پوشاندن در غار براي همیشه اصحاب کهف را به فراموشی بسپارند. اما
طرفداران معاد جسمانی که از اسرار این ماجرا آگاه شدند، تصمیم گرفتند مسجد و معبدي بر غار محل دفن آنها بسازند تا بناي
«3» در عرف قرآن به محل عبادت و یاد خدا گفته میشود « مَسجد » 4. واژهي «2» . یادبود آنان باشد و این ماجرا هرگز فراموش نشود
ولی بعداً به محل عبادت مسلمانان مسجد گفته شد. این آیه از ساختن مسجد و عبادتگاه در کنار آرامگاه اصحاب کهف، با لحنی
موافق سخن گفته است. از این مطلب استفاده میشود که نه تنها ساختن مسجد در کنار قبر اولیاي الهی حرام نیست بلکه کار
شایستهاي است؛ زیرا این کار براي احترام به این شخصیتهاست نه به معناي پرستش آنها. البته بناهاي یادبود خاطرهي این مردان
الهی را زنده نگه میدارد و نوعی ص: 211 تشویق و قدردانی از آنهاست؛ همان طور که این بناها
آموزهها و پیامها: 1. از ماجراي اصحاب کهف درس معاد بگیرید. 2. در کنار آرامگاه «1» . سند تاریخی مسلمانان به شمار میآید
مردان الهی، بناهاي یادبود و مسجد بسازید. 3. مخالفان راه خدا، در مورد نشانههاي او تردید و تنازع میکنند و تلاش دارند که
خط و یاد اولیاي الهی را در تاریخ گم کنند. *** قرآن کریم در آیهي بیست و دوم سورهي کهف به اختلافات و گفتوگوهاي
صفحه 65 از 127
کم فایده در مورد تعداد اصحاب کهف اشاره میکند و با دستور اعراض از این مطالب میفرماید: 22 . سَیَقُولُونَ ثَلثَۀٌ رَّابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ
وَیَقُولُونَ خَمْسَۀٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَۀٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُل رَّبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا
اصحاب کهف) سه [نفر] بودند، که چهارمین آنان ) » : مِرَاءً ظهِراً وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِم مِّنْهُمْ أَحَ داً بزودي (گروهی) خواهند گفت
در حالی که سنگ به نهان میاندازند. (: و «. پنج [نفر] بودند، که ششمین آنان سگشان بود » : و (گروهی) میگویند «. سگشان بود
پروردگارم به تعداد » : بگو «. هفت [نفر] بودند، و هشتمین آنان سگشان بود » : سخنان بدون دلیل میگویند.) و (گروهی) میگویند
جز اندکی (شماره) آنان را نمیدانند. پس در باره آنان، جز با مناظرهاي آشکار (و همراه با دلیل) مجادله مکن، و «. آنان داناتر است
. از هیچ یک از آنان، درباره ایشان (: اصحاب کهف) پرسش مکن. ص: 212 نکتهها و اشارهها: 1
در این آیه در مورد تعداد اصحاب کهف سه دیدگاه بیان شده است: الف) تعداد آنها سه نفر بود. ب) تعداد آنها پنج نفر بود. ج)
تعداد آنها هفت نفر بود. از اشارات قرآن در این آیه و از این که دیدگاه سوم را ردّ نکرد میتوان استفاده کرد که همین دیدگاه
در اصل به معناي سنگ پراندن « رَجْماً بالغیب » صحیح و معتبر است و دو دیدگاه دیگر نوعی غیب گویی بدون دلیل است. 2. تعبیر
به غیب و پنهان است و گاهی به معناي متّهم ساختن و قضاوت بر اساس گمان میآید. در این جا مقصود داوري کردن بدون دلیل
.3 «1» . است که غالباً به هدف برخورد نمیکند « تیر به تاریکی انداختن » و غایبانه در مورد چیزي است که معادل فارسی آن مَثل
گفتوگو کردن در مورد چیز مورد تردید است به صورت آشکار یا به صورت مسلّط و پیروز. یعنی اي « مِراءً ظاهراً » مقصود از
پیامبر! با مخالفان در مورد تعداد اصحاب کهف، با دلیل و وحی و بدون شک و تردید بحث کن، آن هم به صورت آشکار و علنی؛
آموزهها و پیامها: 1. در مورد قصههاي قرآن، به اهداف و آموزههاي «2» . چراکه آنها سخنان خصوصی را تحریف یا انکار میکنند
2. در مورد آنها توجه کنید و به اختلاف در مورد مسائل جزئی و کم فایده نپردازید. ص: 213
قصههاي قرآن با دلیل سخن بگویید و از نامحرمان در مورد آنها پرسش نکنید (که اطلاعات صحیحی به شما نمیدهند). 3. خدا
جزئیات داستانهاي قرآن را میداند (ولی نمیخواهد بیان کند). *** قرآن کریم در آیات بیست و سوم و بیست و چهارم سورهي
کهف به لزوم تکیه و توکل و توجه به خدا در تصمیمگیريها اشاره میکند و میفرماید: 23 و 24 . وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذلِکَ
حتماً من » : غَداً* إِلَّا أَن یَشَآءَ اللَّهُ وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَی أَن یَهْدِیَنِ رَبّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذَا رَشَداً و هرگز در مورد چیزي، مَگو
جز آن که (بگویی: اگر) خدا بخواهد؛ و هرگاه فراموش کردي، پروردگارت را به یاد آور، و بگو: *.« فردا آن را انجام میدهم
شأن نزول: روایت شده که وقتی «. امید است که پروردگارم [مرا به راهی که از این به هدایت نزدیکتر است، راهنمایی کند »
فردا به » : مشرکان مکه از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد اصحاب کهف پرسش کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان گفت
نگفت و پانزده روز از این ماجرا گذشت و وحی از ناحیهي خدا بر پیامبر صلی الله علیه و « ان شاء اللَّه » ولی «. شما پاسخ خواهم داد
آله فرود نیامد و همین مطلب سبب شد که اهل مکه شایعاتی بسازند و این شایعات بر پیامبر صلی الله علیه و آله گران آمد. ولی
نکتهها و اشارهها: 1. این آیات به «1» . سرانجام جبرئیل فرود آمد و سورهي کهف را فرود آورد و آیهي فوق بدین ماجرا اشاره دارد
پیامبر صلی الله علیه و آله و همهي مسلمانان میآموزد که شما در ص: 214 تصمیمگیري مستقل
اگر خدا بخواهد) ) « ان شاء اللَّه » نیستید و اگر خدا نخواهد هیچ کس توانایی انجام هیچ کاري را ندارد؛ پس در موقع تصمیمگیري
بگویید و نشان دهید که نیروي شما وابسته به قدرت بیانتهاي الهی است. آنچه دلم خواست نه آن شد آنچه خدا خواست همان شد
هنگام انجام کارها، یا ندادن خبر قطعی در مورد کارها و واگذاردن آنها به ارادهي الهی است و یا « ان شاء اللَّه » 2. مقصود از گفتن
ان شاء » 3. جملهي «1» . نفی استقلال انسان در کارهاست، یعنی اگر خدا بخواهد میتوانی بگویی من فلان کار را فردا انجام میدهم
است؛ یعنی اشاره به این حقیقت است که در عین اختیار و آزادي « توحید افعالی » فقط ادب در برابر خدا نیست، بلکه بیان « اللَّه
«2» . ارادهي انسان، وجود هر چیز و هر کاري وابسته به ارادهي خداست و فقط خدا مستقل بالذات است و همه متکی به او هستند
صفحه 66 از 127
خدا کشتی آن جا که خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد (سعدي) 4. در برخی احادیث روایت شده که اگر کسی سخن را در
«3» . بگوید، خدا او را به خودش وا میگذارد و او را از زیر چتر حمایتی خویش بیرون میبرد « ان شاء اللَّه » رابطه با آینده بدون
ص: 215 و در حدیثی دیگر روایت شده که امام صادق علیه السلام دستور داد نامهاي بنویسند؛ و
شما چگونه امیدوار بودید که این نامه (یا این » : در آن نبود. حضرت فرمود « ان شاء اللَّه » وقتی نامه را خدمت ایشان آوردند، جملهي
5. اگر «1» . کار) به پایان برسد، در حالی که ان شاء اللَّه در آن نیست! بنگرید که در هر جاي آن ان شاء اللَّه نیست اضافه کنید
بگوید، هر زمان که متوجه شد، این جمله را بر زبان آورد و در برخی احادیث آمده است که اگر « ان شاء اللَّه » انسان فراموش کرد
زیرا این جمله توجه ما را به خدا زیادتر میکند و در کارها به ما نیرو «2» ؛ تا چهل روز یا یک سال بعد از آن یادش آمد بگوید
میدهد و ما را به طرف پاکی و درستی رهنمون میکند. 6. این آیه خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله است، در حالی که ایشان
معصوم از خطاست و مسائل را فراموش نمیکند، پس هر چند خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله است ولی مقصود حقیقی این آیه
مردم هستند، مگر آنکه گفته شود فراموشی مذکور در حد طبیعی بوده و منافاتی با عصمت ندارد و شأن نزول آیه شاهد این مطلب
بگویید. « ان شاء اللَّه » است. آموزهها و پیامها: 1. خودتان را مستقل ندانید و در تصمیمگیريها به یاد خدا باشید و بر او تکیه کنید و
را فراموش کردید، هرگاه متوجه شدید، آن را بگویید. 3. به دنبال نزدیکی به خدا و هدایت « ان شاء اللَّه » 2. اگر یاد خدا و جملهي
بیشتر باشید. *** ص: 216 قرآن کریم در آیات بیست و پنجم و بیست و ششم سورهي کهف به
مدت خواب اصحاب کهف و علم فراگیر الهی اشاره میکند و میفرماید: 25 و 26 . وَلَبِثُواْ فِی کَهْفِهِمْ ثَلثَ مِاْئَۀٍ سِنِینَ وَازْدَادُواْ تِسْعاً*
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَ ا لَبِثُواْ لَهُ غَیْبُ السَّموتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِ رْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا یُشْرِكُ فِی حُکْمِهِ أَحَ داً و در غارشان
خدا به آنچه درنگ کردند، داناتر است؛ نهان آسمانها و زمین » : سیصد سال درنگ کردند، و نُه سال (نیز بر آن) افزودند.* بگو
«. فقط از آنِ اوست؛ چقدر او بینا و شنواست! برایشان هیچ سرپرستی جز او نیست؛ و هیچ کس را در حکمش شریک نمیکند
امپراطور روم زندگی میکردند که « دقیانوس » یا « دَکیُوس » نکتهها و اشارهها: 1. تاریخ نگاران برآناند که اصحاب کهف در عصر
مؤرخان «1» . 251 میلادي حکومت میکرد و دشمن سرسخت مسیحیان بود و آنان را شکنجه و آزار میداد - او بین سالهاي 249
میشناسند که در شهر افسوس یکی از شهرهاي آسیایی صغیر « هفت تن خفتگان افسوس » اروپایی اصحاب کهف را به عنوان
2. قرآن کریم مدت خواب اصحاب کهف را سیصد «2» . (ترکیهي کنونی که قسمتی از روم شرقی قدیم است) زندگی میکردند
این تعبیر شاید اشاره به تفاوت .« سیصد سال که نه سال بر آن افزودند » : ونه سال اعلام میکند، ولی به جاي تعبیر 309 میفرماید
سالهاي شمسی و قمري باشند که هر سیصد سال شمسی حدود سیصد و نه سال قمري میشود و این از تفسیر قرآن مهر جلد
3. خواب سیصد و نه سالهي اصحاب کهف یک امر خارق العاده و معجزه بود، «1» . دوازدهم، ص: 217 تعبیرات لطیف قرآن است
اما از نظر علمی هم غیر ممکن نیست که یک انسان عمر چند صد ساله داشته باشد و یا موجودي به خواب طولانی برود، همان طور
که برخی جانداران به خواب زمستانی میروند و در این حالت فعالیتهاي حیاتی آنها بسیار ضعیف میشود و مصرف مواد غذایی
پنهان و غیب » : 4. در این آیات به چند صورت بر آگاهی و علم خدا تأکید شده است. الف) میفرماید «2» . آنها اندك میگردد
ج) میفرماید: .« راستی که خدا چه بینا و شنواست » : پس از همهي آنها آگاه است. ب) میفرماید «. آسمانها و زمین از آن اوست
هیچ کس در حکم او » : و سرپرست معمولًا از حال زیردستان خویش با خبر است. د) میفرماید «. هیچ سرپرستی غیر از خدا ندارند »
آموزهها و پیامها: 1. خدا صدها سال اصحاب کهف را به خواب برد (تا نشانههاي «3» . تا دانش او را محدود سازد «. شرکت ندارد
خود را به شما بنمایاند). 2. آسمانها و زمین گسترهي علم خداست. 3. به سراغ خدایی بروید که حکم او بیبدیل است و از
سرپرستی او ناگزیرید. *** ص: 218 قرآن کریم در آیهي بیست و هفتم سورهي کهف به
تغییرناپذیري سخنان خدا و لزوم تلاوت آیات الهی بر مردم اشاره میکند و میفرماید: 27 . وَاتْلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن کِتابِ رَبِّکَ
صفحه 67 از 127
لَامُبَدِّلَ لِکَلِمتِهِ وَلَن تَجِ دَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَ داً و آنچه را از کتاب پروردگارت به سوي تو وحی شده، بخوان (و پیروي کن؛) هیچ تغییر
دهندهاي براي سخنان (سنت گونه) او نیست؛ و هیچ پناهگاهی جز او نمییابی! نکتهها و اشارهها: 1. در این آیه به پیامبر صلی الله
علیه و آله گفته شده که محور بیانات تو، وحی الهی باشد و به خرافات، مطالب بیاساس و دروغهاي دیگران توجه نکن؛ یعنی اگر
میخواهی سرگذشت اصحاب کهف را بازگو کنی، آن را بر اساس وحی بیان کن. 2. سخنان و علم الهی همچون سخنان و دانش
مردم نیست که هر روز بر اثر کشفیات جدید، دستخوش تغییر شود، و نتوان بر آن اعتماد کرد، بلکه علم الهی و وحی و سخنان
به معناي جایی است که انسان بدان متمایل « مُلْتَحَ د » . خدا تغییرناپذیر و استوار است، چون زمینههاي تغییر در آنها وجود ندارد. 3
یعنی اگر پیامبر صلی الله علیه و آله یا هر مسلمانی در انجام وظیفه کوتاهی کند، «1» . باشد و از این رو به پناهگاه نیز گفته میشود
غیر از خدا پناهگاهی نیست تا به او متمایل شود و پناه ببرد و همهي پناهگاههاي بشري سرابی بیش نیست. 4. وحی الهی را بر مردم
یعنی ص: 219 سرگذشت آموزندهي اصحاب کهف را براي «2» ؛ بخوان و خود نیز از آن پیروي کن
مردم بخوان و خود نیز از درسهاي آن پیروي کن. درسهاي آموزندهي سرگذشت اصحاب کهف عبارتاند از: - شکستن سدّ
تقلید و قیام در برابر ستمگران؛ - بحث منطقی با مخالفان؛ - هجرت از محیط فاسد؛ - تقیّه و حفظ اسرار در هنگام خطر؛ - پاکی در
تغذیه از نظر حلال بودن و بهداشت غذا؛ - جوانمردي در زندگی؛ - تکیه بر ارادهي الهی؛ - امدادهاي شگفتآور الهی به مؤمنان؛
- امکان معاد جسمانی. آموزهها و پیامها: 1. وحی الهی را بخوانید و از آن پیروي کنید. 2. وحی الهی و سخنان خدا محفوظ و
مصون از تغییرات، به دست ما رسیده است. 3. به دنبال پناهگاه غیر از خدا نباشید که وجود ندارد. *** تفسیر قرآن مهر جلد
دوازدهم، ص: 220 قرآن کریم در آیهي بیست و هشتم سورهي کهف در مورد همراهی با فقیران پاكدل و زمزمهگر و دوري از
غافلان هواپرست سفارش میکند و میفرماید: 28 . وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ
عَیْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَۀَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَیهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً و خودت را با کسانی شکیبا ساز که
بامدادان و عصرگاهان پروردگارشان را میخوانند، در حالی که ذات او را اراده میکنند؛ و دیدگانت را از آنان بر مگیر، در حالی
که زیور زندگی پست (دنیا) را خواهانی؛ و از کسی پیروي مکن که قلبش را از یادِمان غافل ساختیم و از هوسش پیروي کرده، و
کارش زیادهروي است. شأن نزول: روایت شده که گروهی از ثروتمندان و اشراف عرب نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و با
اشاره به مؤمنان فقیري همچون ابوذر و سلمان گفتند: اگر این افراد را از خود دور سازي و مجلس مناسب باشد، ما میآییم و از
سخنانت استفاده میکنیم. به دنبال این مطالب بود که آیهي فوق و دو آیهي بعد فرود آمد و به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد
استفاده میشود که پیامبر صلی الله علیه و آله از « خود را شکیبا دار » نکتهها و اشارهها: 1. از تعبیر «1» . که همراه مؤمنان پاكدل باش
ناحیهي ثروتمندان مستکبر در فشار بود که مؤمنان فقیر را از خود براند؛ از این رو خدا ص: 221
دستور میدهد که در برابر فشار آنان شکیبا باشد. 2. روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از نزول این آیه به جستوجوي
.3 «1» . مؤمنان فقیر رفت و آنان را در گوشهي مسجد مشغول عبادت یافت و خدا را بر این همراهان و دستور الهی سپاس گفت
تعبیر صبح و شام اشاره به آن است که مؤمنان فقیر هر روز و در تمام عمر به یاد خدا هستند. 4. مؤمنان فقیر فقط ذات خدا را
. و حتی براي طمع به بهشت یا ترس از دوزخ عبادت نمیکنند. این درجهي عالی درجهي اطاعت و عبادت است. 5 «2» میخواهند
در این آیه صفات دو گروه در برابر هم بیان شده است: الف) مؤمنان فقیر کسانی هستند که: اولًا، قلبی مالامال از عشق خدا دارند و
همیشه به یاد او هستند؛ ثانیاً، بااخلاص هستند و فقط خدا را میخواهند. ب) ثروتمندان مستکبر کسانی هستند که: اولًا، از یاد خدا
غافلاند؛ ثانیاً، پیرو هواي نفس خویشاند؛ و ثالثاً، افراطکار هستند و از مسیر اعتدال بیرون میروند. 6. در این آیه بیان شده که خدا
مستکبران را از یاد خویش غافل میسازد و این به خاطر مقدماتی است که خود آنها فراهم کردهاند؛ یعنی اعمال و گناهان آنان
سبب دوري از خدا و یاد او میشود. آنان آنقدر به دنبال شهوات و هواي نفس خویش میروند و افراطکاري میکنند تا در نهایت
صفحه 68 از 127
7. بین هواپرستی و افراط کاري با دوري از یاد خدا به کلی خدا را فراموش میکنند. ص: 222
رابطهاي متقابل وجود دارد؛ یعنی هواپرستی انسان را در خویشتن فرو میبرد و از حقایق واصول اخلاقی دور میسازد و گرفتار
افراطکاري میکند و این مطالب زمینهساز فراموشی یاد خداست و از طرف دیگر دوري از یاد خدا نیز عامل هواپرستی و افراطکاري
بیشتر میشود. 8. روحیهي استکباري و طبقاتی اشراف، یکی از موانع رشد افراد و مانع ایمان آوردن آنهاست؛ یعنی این روحیه
جامعهي بشري را به طرف کینه، حسادت، کبر، خودکامگی و ستمکاري میبرد و مردم را از همدیگر جدا میسازد و فاصلههاي
طبقاتی را زیادتر میکند و ثروتمندان مستکبر را از هدایت الهی دور میسازد. 9. هر چند این آیه خطاب به پیامبر صلی الله علیه و
آله است، اما وظیفهي همهي رهبران الهی و مبلغان دینی را روشن میسازد که به خاطر طبقهي ثروتمند، از طبقه فقیر و مؤمن
چشمپوشی نکنند. آموزهها و پیامها: 1. با مؤمنان ذاکر و بااخلاص همراه باش و چشم از آنان بر مدار. 2. به دنبال ثروتمندان غافل و
هواپرست و افراطگر مرو و به خاطر ثروت و زینت آنان از مؤمنان بااخلاص روي برمتاب. 3. مؤمنان با اخلاص بر غافلان هواپرست
افراطگر ترجیح دارند. *** ص: 223 قرآن کریم در آیهي بیست و نهم سورهي کهف با یادآوري
آزادي انسان در کفر و ایمان، به فرجام عذابآلود ستمکاران کافرکیش اشاره میکند و میفرماید: 29 . وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن
شَآءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَن شَآءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّآ أَعْتَدْنَا لِلظلِمِینَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن یَسْتَغِیثُواْ یُغَاثُواْ بِمَآءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ
در «. حق از جانب پروردگار شماست، و هر کس خواهد پس ایمان آورد، و هر کس خواهد پس کفر ورزد » : وَسَآءَتْ مُرْتَفَقاً و بگو
حقیقت ما براي ستمکاران آتشی آماده کردهایم که سراپردهاش آنان را فرا گرفته است؛ و اگر تقاضاي آب کنند، آبی داده شوند،
که همچون روغن (یا فلز) گداخته است در حالی که صورتها را بریان میکند. بد نوشیدنی، و بد تکیهگاهی است! نکتهها و
اشارهها: 1. این آیه پاسخی به ثروتمندان غافل و هواپرست است که از پیامبر صلی الله علیه و آله میخواستند مؤمنان فقیر را از
اطراف خود براند. در این جا به آنان پاسخ میدهد که برنامهي ضد طبقاتی اسلام و معارف آن حق است و تغییر نمیکند، پس هر
کدام میخواهید، با همین شرایط، ایمان آورید یا کافر شوید. 2. نکتهي جالب آن است که در این آیه، براي کافران ثروتمند و
ستمکار همان تشریفاتی را بیان کرده که آنان در این جهان دارند؛ یعنی آنان در دنیا خیمههاي بلند و اشرافی دارند و در هنگام
تشنگی خدمتکاران را صدا میکنند تا نوشابههاي مختلف بیاورند و بادهگساري میکنند و در رستاخیز نیز چنین است، لکن در
قیامت خیمهاي از آتش دارند و نوشابهاي داغ برایشان میآورند. 3. در این آیه به تجسّم اعمال ستمکاران اشاره شده است؛ یعنی
ص: 224 عذابهایی که بازتاب تکامل یافتهي اعمال، اخلاق، افکار و روشهاي اجتماعی آنان در
این جهان است. سراپردهي ستم آنان در این جهان به صورت سراپردهي آتش، و اشک چشم یتیمان و مظلومان به صورت
آموزهها و پیامها: 1. حقیقت از جانب خدا بیان شده و انسانها در انتخاب راه «1» . نوشابههاي داغ درمیآید و تجسّم مییابد
آزادند. 2. حق را روشن ساز، تا هر کس میخواهد راه حق و هر کس میخواهد راه باطل را انتخاب کند. 3. ستمکاران کافرکیش
سرنوشت عذابآلود دارند. *** قرآن کریم در آیات سیام و سی و یکم سورهي کهف به فرجام نیک و پاداشهاي بهشتی مؤمنان
شایسته کردار اشاره میکند و میفرماید: 30 و 31 . إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصلِحتِ إِنَّا لَانُضِ یعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا* أُوْلئِکَ لَهُمْ
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهرُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَ اوِرَ مِن ذَهَبٍ وَیَلْبَسُونَ ثِیَاباً خُضْ راً مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَی
الْأَرَآئِکِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقاً در واقع کسانی که ایمان آوردند و [کارهاي شایسته انجام دادند، به درستی که ما پاداش کسی
را که نیکوکاري کرده تباه نخواهیم کرد.* آنان برایشان بوستانهایی (از بهشتِ ویژه) ماندگار است، که نهرها از زیر (درختان)
شان روان است؛ در آن جا با دستبندهایی از طلا آراسته میشوند؛ و لباسهایی سبز، از حریر نازك و ضخیم، میپوشند، در حالی
که در آن جا بر تختها تکیه کردهاند؛ خوب پاداشی و نیکو تکیهگاهی است! ص: 225 نکتهها و
اشارهها: 1. روش تربیتی قرآن آن است که پاداش و کیفر افراد را به صورت تطبیقی بیان میکند؛ یعنی در آیهي قبل فرجام
صفحه 69 از 127
عذابآلود کافران ستمکار را بیان کرد و در این آیه به فرجام نیکوي مؤمنان اشاره میکند، تا افراد با مقابلهي این دو مطلب راه
خود را انتخاب کنند. 2. در این آیه به نعمتها و زینتهاي بهشتی اشاره شده است؛ البته بیان این مطالب و لذّتهاي مادي و معنوي
بهشت، در تصور ما نمیگنجد و در حقیقت ما در دنیا همچون طفلی در شکم مادر هستیم که نمیتواند وسعت و نعمتهاي جهان
بیرون را درك کند؛ از این رو با اشارات و کنایات به او میگویند که در پس پرده چه خبر است. البته این بدان معنا نیست که
. بهشت تنها معنوي و غیر مادي است، بلکه مقصود آن است که نعمتهاي مادي و لذتهاي بهشت، بالاتر از حدّ تصور ماست. 3
در این آیات به تجسّم اعمال اشاره شده است؛ یعنی مؤمنان شایستهکردار که در این دنیا محرومیت کشیدند و با پشت پا زدن به
زرق و برق دنیا، به ایمان، عدل، انفاق و جهاد در راه خدا روي آوردند، در جهان دیگر این اعمال، اخلاق، عقاید و افکارشان، به
آموزهها و پیامها: 1. مؤمنان نیکوکار دیر یا «. صورت نعمتهاي بهشتی تجسّم مییابد و آنها را غرق در زیورهاي بهشتی میسازد
زود به پاداش عملشان میرسند. 2. مؤمنان شایسته کردار در بهشت از انواع نعمتها و لذتها برخوردار هستند. 3. پاداش مؤمنان
نیکوکار را تباه نسازید. *** ص: 226
مثالی آموزنده دو مرد ثروتمند
قرآن کریم در آیات سی و دوم و سی و سوم سورهي کهف با مثالی گویا از دو فرد، موضع مستکبران و مستضعفان را در برابر
یکدیگر بیان میکند و میفرماید: 32 و 33 . وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنبٍ وَحَفَفْنهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمَا
زَرْعاً* کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ ءَاتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِّنْهُ شَیْئاً وَفَجَّرْنَا خِللَهُمَا نَهَراً و (اي پیامبر) براي آنان مَثَلی بزن: دو مردي که براي یکی از
آنها، دو بوستان از (انواع) انگورها قرار دادیم، و گرداگرد آن دو (بوستان) را با درخت خرما [پوشاندیم،] و در بین آن دو (بوستان)
کشتزاري قرار دادیم؛* هر دو بوستان، میوههایش را (به بار) آورد، و چیزي از آن نکاست، و میان آن دو (بوستان) نهري شکافتیم؛
نکتهها و اشارهها: 1. قرآن کریم براي اهداف تربیتی و هدایتی خویش، گاهی از مثالهاي جالب استفاده میکند و عقاید و اخلاق
افراد را به تصویر میکشد و ملموس میسازد. 2. در این آیه از مثال دو مرد ثروتمند و فقیر استفاده شده تا وضعیت اخلاقی و
اعتقادي مستضعفان و مستکبران به نمایش در آید. 3. افراد مستکبر هم از انواع نعمتهاي الهی استفاده میکنند و خدا این نعمتها
را در اختیار آنها میگذارد تا وسیلهي آزمایش آنها شود. 4. آن باغ هر گونه نعمت و میوهاي داشت و در اختیار صاحبش
میگذاشت و بُخل نمیورزید. این درسی است که طبیعت به ما میدهد که ایثارگرانه به دیگران ببخشیم و حقوق دیگران را پایمال
نسازیم. ص: 227 آموزهها و پیامها: 1. در مسایل تربیتی از روش مثال زدن و بیان داستانهاي
آموزنده استفاده کنید. 2. به مثالهاي قرآن توجه کنید (و عبرت گیرید). *** قرآن کریم در آیات سی و چهارم تا سی و ششم
36 . وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصحِبِهِ - سورهي کهف به تأثیر ثروت در فخرفروشی و کفرورزي و استکبار اشاره میکند و میفرماید: 34
وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَاْ أَکْثَرُ مِنکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَراً* وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً* وَمَآ أَظُنُّ السَّاعَۀَ قَآئِمَ ۀً وَلَئِن
رُّدِدْتُ إِلَی رَبِّی لَأَجِ دَنَّ خَیْراً مِّنْهَا مُنقَلَباً و براي آن (صاحب باغ) فایدهاي بود، و به همراهش- در حالی که او با وي گفتمان داشت-
و در حالی که او نسبت به خویشتن *«. من از نظر ثروت از تو بیشتر [دارم،] و از جهت نفرات شکست ناپذیرترم » : (چنین) گفت
گمان نمیکنم که هرگز این (بوستان) نابود شود؛* و گمان نمیکنم ساعت » : ستمکار بود، داخل بوستانش شد، [و] گفت
نکتهها و «. (رستاخیز) برپا گردد؛ و اگر به سوي پروردگارم باز گردانده شوم، قطعاً بازگشتگاهی بهتر از این (بوستان) خواهم یافت
. اشارهها: 1. انسانهاي مستکبر بسیار کم ظرفیت و فاقد شخصیتاند و وقتی دنیا به کام آنان باشد، گرفتار غرور و طغیان میشوند. 2
مستکبران در دو مرحله سرکشی میکنند: مرحلهي نخست: سرکشی در برابر مردم که به صورت فخرفروشی به وسیلهي اموال و
نفرات نمود پیدا میکند. و مرحلهي دوم: سرکشی در برابر خدا که به صورت انکار قیامت نمود مییابد. تفسیر قرآن مهر جلد
صفحه 70 از 127
اشاره « ستم به خویشتن » 3. غرور، فخرفروشی و سرکشی در برابر خدا، ستم با خویشتن است؛ البته ممکن است دوازدهم، ص: 228
. به شرك این مرد مستکبر باشد، همان طور که در آیات بعد در سخنان فرد مستضعف میخوانیم که او را متّهم به کفر میکند. 4
غوطهور شدن در دنیا و غرور و سرکشی، انسان را به انکار قیامت سوق میدهد. آري؛ انسانهاي مغرور و سرکش قیامت را انکار
میکنند تا راه گناه و طغیان را جلوي خود بگشایند. آموزهها و پیامها: 1. (انسان اگر تربیت نشود) ثروت زیاد او را به فساد اخلاقی
و عقیدتی میکشاند. 2. قیامت را انکار نکنید و کفر نورزید که ستم به خویشتن است. 3. مستکبران گرفتار فخرفروشی، کفرگویی و
اوهام خویش هستند. *** قرآن کریم در آیات سی و هفتم و سی و هشتم سورهي کهف به پاسخ مرد مستضعف و سخنان
توحیدآموز او اشاره میکند و میفرماید: 37 و 38 . قَالَ لَهُ صَ احِبُهُ وَهُوَ یُحَ اوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَۀٍ ثُمَّ
آیا به کسی » : سَوَّیکَ رَجُلًا* لکِنَّاْ هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّی أَحَ داً همراهش- در حالی که او با وي گفتمان داشت- به او گفت
کفر میورزي، که تو را از خاك، سپس از آب اندك سیّال آفرید، سپس تو را (به صورت) مردي، مرتب آراست.* ولی من
(میگویم:) که خدا پروردگار من است؛ و هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمیدهم. نکتهها و اشارهها: 1. در سخنان مرد
مستکبر، چیزي وجود نداشت که صراحتاً بر کفر او دلالت کند، اما مرد مستضعف به او نسبت کفر داد. تفسیر قرآن مهر جلد
دوازدهم، ص: 229 مفسران در مورد این مطلب چند احتمال دادهاند: الف) مرد مستکبر معاد را انکار کرد و انکار معاد مستلزم انکار
خداست. ب) مرد مستکبر براي خویشتن استقلال در مالکیت قایل بود و آن را جاودانه میپنداشت و همین دلیل کفر او بود. ج) مرد
مستکبر در بخشی از سخنانش که در قرآن حکایت نشده خدا را انکار کرد و مرد مستضعف با توجه به این مطلب به او نسبت کفر
هر چند «2» . د) در آیات قبل بیان شده که مرد مستکبر به خویشتن ستم کرده است و این تعبیر براي شرك به کار میرود «1» . داد
همهي احتمالات چهارگانه در آیه ممکن است، ولی احتمال اول و چهارم قويتر به نظر میرسد. 2. مؤمنان مستضعف با شجاعت
توحید را مطرح میکنند و ابراز عقیده میکنند و با استدلال با شرك و کفر مبارزه میکنند. 3. خلقت انسان از خاك و مراحل
خلقت از » کامل شدن انسان دلیل علم و قدرت خالق اوست که از خاك بیارزش چنین موجود متفکري آفریده است. 4. تعبیر
ممکن است اشاره به خلقت مستقیم آدم و یا خلقت با واسطهي هر انسان از خاك باشد؛ یعنی مواد غذایی که در زمین وجود « خاك
دارد، جذب درختان میشود سپس به بدن حیوانات منتقل میشود و انسان از گیاهان و گوشت حیوانات میخورد و نطفهي او از
مواد و عناصر خاك شکل میگیرد و مراحل تکاملی را در رحم مادر میگذارند. البته در این آیه احتمال دوم با ظاهر آیه سازگارتر
تفسیر قرآن مهر جلد «3» . است؛ زیرا سخن از آدم نیست، بلکه از آفرینش مرد مستکبر است که با واسطه از خاك آفریده شده است
5. تعبیرات این آیه و آیات قبل نشان میدهد که مؤمنان و کافران با تمام اختلافات عقیدتیشان میتوانند با دوازدهم، ص: 230
همدیگر همنشین و دوست باشند و به گفتمان بپردازند؛ البته مؤمنان از این فرصت براي ابراز عقاید و اثبات توحید استفاده میکنند.
آموزهها و پیامها: 1. به مراحل آفرینش خود نظر کنید و درس خداشناسی بگیرید. 2. مؤمنان مستضعف با شجاعت ابراز عقیده
میکنند و با دلایل منطقی به اثبات توحید میپردازند. *** قرآن کریم در آیات سی و نهم تا چهل و یکم سورهي کهف به سخنان
41 . وَلَوْ لَآإِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَآءَ اللَّهُ لَاقُوَّةَ إِلَّا - آموزندهي مرد مستضعف و آداب ورود به باغ اشاره میکند و میفرماید: 39
بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَاْ أَقَلَّ مِنکَ مَالًا وَوَلَداً* فَعَسَ ی رَبِّی أَن یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِّن جَنَّتِکَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَاناً مِّنَ السَّمَآءِ فَتُصْ بِحَ صَ عِیداً زَلَقاً* أَوْ
یُصْ بِحَ مَآؤُهَا غَوْراً فَلَن تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَباً و چرا هنگامی که داخل بوستانت شدي، نگفتی: (این) چیزي است که خدا خواسته است؟!
هیچ نیرویی جز از جانب خدا نیست. اگر میبینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم،* پس امید است که پروردگارم بهتر از
بوستان تو [به من بدهد؛ و (صاعقهاي) حساب شده از آسمان بر آن (بوستان) بفرستد، پس زمینی بیگیاه و لغزنده گردد؛* و یا
1. در این آیه به نکتهها و اشارهها: ص: 231 «. آبش (در زمین) فرو رود، و نتوانی آن را طلب کنی
آداب ورود به باغ اشاره شده است که انسان باید در هنگام ورود به باغ به یاد خدا باشد و همهي نعمتها و امکانات را از او بداند
صفحه 71 از 127
و نیز به معناي مجازاتی است که بر اساس حساب « حساب » در اصل از مادهي « حُسبان » .2 .« ماشاءَ اللَّه لا قُوةَ الّا باللَّهِ » : و بگوید
3. مرد مستضعف به «2» . و در این آیه مقصود مجازاتهاي حساب شدهي آسمانی همچون صاعقه است «1» دامنگیر افراد میشود
مرد مستکبر هشدار میدهد که به این باغها مغرور نشو، اینها ممکن است در لحظهاي کوتاه با صاعقهاي آسمانی به زمینی خشک
تبدیل شود و یا چشمههاي آب آن به کلی بخشکد؛ پس نپندار که اینها جاودانی است. آموزهها و پیامها: 1. هنگام ورود به باغ و
استفاده از نعمتهاي الهی، به یاد داشته باشید که همه چیز از ناحیهي خداست. 2. بوستانهاي دنیا، جاودانه نیست (پس به آنها
مغرور نشوید و سرکشی نکنید.) *** ص: 232 قرآن کریم در آیات چهل و دوم تا چهل و چهارم
.44 - سورهي کهف به فرجام عذابآلود و بییاوري و پشیمانی مستکبر باغدار و حقانیت ولایت الهی اشاره کرده، میفرماید: 42
وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْ بَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَی مَآ أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَۀٌ عَلَی عُروشها وَیَقُولُ یلَیْتَنِی لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّی أَحَ داً* وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَۀٌ
یَنصُ رُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِ راً* هُنَالِکَ الْوَلیَۀُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَاباً وَخَیْرٌ عُقْباً و میوه او (با عذابی نابود کننده) احاطه شد؛ و
به خاطر آنچه در مورد آن (بوستان) هزینه کرده بود، دو کف (دست) ش را میگردانید (و از پشیمانی به هم میمالید.)- در حالی
و *«! اي کاش من هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نداده بودم » : که آن (بوستان) بر داربستهایش فرو ریخته بود- و میگفت
جز خدا، براي او هیچ گروهی نبود که یاریَش کنند، و یاري کننده (خویش و انتقام گیرنده) نبود.* در آن جا فرمانروایی براي
خداي حق ثابت شد. او از نظر پاداش دادن بهتر، و از نظر فرجام نیکوتر است. نکتهها و اشارهها: 1. در آیات پیشین گفتمان مردي
مستکبر و باغدار که مغرورانه قیامت را انکار میکرد با مردي مستضعف که به او در مورد عذاب الهی هشدار میداد، بیان شد. در
این آیات به نابودي باغ اشاره شده که چگونه هشدارها تحقق یافت و مرد مستکبر کیفر غرور و کفر خویش را در این جهان دید و
درس عبرتی براي دیگران شد. 2. مرد مستکبر با دیدن نابودي سرمایه و باغ خود بهت زده شد و دستها را بر همدیگر میمالید و بر
هزینههاي مصرف شده تأسف میخورد و به درختان باغ مینگریست که زیر و رو شده و اثري از حیات در تفسیر قرآن مهر جلد
دوازدهم، ص: 233 آن جا به چشم نمیخورد. 3. مرد مستکبر با دیدن این صحنهها پشیمان شده بود و میگفت: اي کاش من به
پروردگارم شرك نمیورزیدم. البته این پشیمانی که بعد از فرود آمدن عذاب الهی پدید میآید، غالباً سودي نخواهد داشت؛ زیرا
بیداريِ اضطراري است که دلیل انقلاب درونی و تغییر مسیر زندگی یا نشانهي پشیمانی حقیقی از اعمال گذشته نیست، بلکه
4. فرد مستکبر بعد از نزول عذاب الهی بییاور و تنها شد؛ زیرا اولًا به ثروت «1» . احساسی زودگذر است که در لحظهي بلا میآید
و باغ خود دل بسته بود که همگی نابود شد؛ ثانیاً، به نیروي خود متکی بود، ولی دید که از او در برابر نیروي نامحدود الهی کاري
ساخته نیست و ثالثاً به نیروي اطرافیان خود دل بسته بود که آنان نیز همچون مگسان گرد شیرینی بودند و به خاطر ثروت دورش
گرد آمده بودند و هنگام بلا او را رها کردند و رفتند. 5. پس از نابودي اموال فرد مستکبر براي او روشن شد که همهي نعمتها از
خداست و بدون تکیه بر لطف او نمیتوان کاري کرد. آري؛ خدا حق است و ولایت و سرپرستی مردم با اوست و بهترین ثوابها و
فرجامها نزد اوست، پس اگر انسان میخواهد به کسی دل ببندد، به او تکیه کند و امید داشته باشد. آموزهها و پیامها: 1. خدا غرور
مستکبران را روزي درهم میشکند و آنان پشیمان و بییاور میشوند (پس تا زود است از خواب غفلت بیدار شوید). 2. هر چه در
3. نعمتهاي مادي راه غیر خدا هزینه کنید، روزي پشیمانی آن را تحمّل خواهید کرد. ص: 234
دنیا نامطمئن و ناپایدار است و ممکن است با لحظهاي عذاب درهم کوبیده شود (پس به این اموال مغرور نشوید و شرك نورزید).
4. شرك نورزید که انسان را به عذاب و پشیمانی گرفتار میسازد. 5. دوستی اگر بر اساس مادیات باشد، بیوفایی به دنبال دارد و
این گونه دوستان در هنگام مشکلات انسان را تنها میگذارند. 6. پاداش نیکوتر و فرجام بهتر را نزد خدا بجویید که ولایت از آن
خداي حق است. ***
مثالی زیبا در مورد دنیا
صفحه 72 از 127
قرآن کریم در آیهي چهل و پنجم سورهي کهف با مثالی زیبا، ناپایداري دنیا را به تصویر میکشد و میفرماید: 45 . وَاضْرِبْ لَهُم
مَّثَلَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا کَمَآءٍ أَنزَلْنهُ مِنَ السَّمَآءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْ بَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِراً و (اي
پیامبر) براي شان زندگی پست (دنیا) را مثال بزن که مانند آبی است، که از آسمان فرو میفرستیم؛ و به آن گیاهان زمین آمیخته
شود، و (لی چنان) خشک گردد که بادها پراکندهاش کنند، و خدا بر هر چیزي تواناست. نکتهها و اشارهها: 1. در این آیه با مثالی
. زیبا، وضعیت زندگی مادي بشر و شکوفایی و پژمردگی آن را به تصویر کشیده است تا انسانهاي مغرور و غافل بیدار شوند. 2
قطرههاي حیاتبخش باران بر کوه و صحرا فرو میریزند و به دانهها در دل زمین جان میدهند؛ دانهها به سرعت شکوفا میشوند و
شاخهها سر به فلک میکشند و در هم فرو میروند و صحنهي زیبا و سر سبز طبیعت را نقاشی میکنند، اما پس از مدتی باد خزان
میوزد و گیاهان پژمرده و سست ص: 235 میشوند، به طوري که در اثر هر بادي به حرکت در
میآیند و پراکنده میشوند. آري؛ این است قصه زرق و برق ناپایدار دنیاي ما. 3. مثالی دیگر از دنیا و دنیاطلبی: امام خمینی رحمه
الله در این مورد مینویسند: مثل ما در این دنیا، مثل درختی است که ریشهي به زمین بند نموده، هر چه نورس باشد، زودتر و سهلتر
ریشه آن بیرون آید. ... ریشهي حُب دنیا و نفس- که به منزلهي ریشهي اصلی است- و فروع آنها از حرص و طمع و حسب زن و
فرزند و ماه و جاه و امثال آن تا در نفس، نورس و نونهال است، اگر انسان را بخواهند از آنها جدا کنند و ببرند، زحمتی ندارد ...
ولی درخت حب دنیا به تمام پهنا در عالم طبیعت- در ظاهر و باطن- ریشه افکند ... و لهذا از بن کندن این درخت را، به سلامت
آموزهها و پیامها: 1. زندگی دنیا دو مرحلهي شکوفایی و پژمردگی «1» . ممکن نیست، انسان با این محبت در خطري عظیم است
دارد (پس در دوران شکوفایی آن مغرور و سرکش نشوید که مرحلهي پژمردگی دیر یا زود میرسد). 2. صحنهي طبیعت محل
نمایش قدرت خداست که او بر هر کاري تواناست. 3. مطالب دینی را با مثال بیان کنید (تا مردم بهتر متوجه شوند). *** تفسیر
قرآن مهر جلد دوازدهم، ص: 236 قرآن کریم در آیهي چهل و ششم سورهي کهف به مقایسهي نیروي اقتصادي و انسانی حیات
بشر و ارزشهاي پایدار شایسته اشاره میکند و میفرماید: 46 . الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَۀُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَالْبقِیتُ الصلِحتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَاباً
وَخَیْرٌ أَمَلًا ثروت و پسران، زیور زندگی پست (دنیا) ست؛ و (کارهاي) ماندگارِ شایسته نزد پروردگارت از نظر پاداش بهتر و
امیدبخشتر است. نکتهها و اشارهها: 1. ثروت و پسران نمونههایی از نیروي اقتصادي و نیروي انسانی حیات بشري هستند؛ زیرا این
دو نیرو از مهمترین سرمایههاي زندگی دنیا هستند و بقیّهي سرمایهها وابسته به آنهایند. 2. در این آیه از میان نیروهاي انسانی از
یاد شده است؛ زیرا در بسیاري از جوامع، هر کس فرزند بیشتري دارد، خود را نیرومندتر احساس میکند و نقش پسران « پسران »
یعنی ارزشهاي پایدارِ شایسته اشاره شده که مفهوم ،« باقیات صالحات » در این زمینه پررنگتر مینماید. 3. در این آیه به
گستردهاي دارد و شامل هر فکر، گفتار و کردار شایسته میشود که آثار وفوایدش در اختیار مردم قرار میگیرد؛ پس اگر
سرمایههاي انسان همچون فرزندان و اموال او در مسیر الهی قرار گیرند از باقیات صالحات خواهند بود. و از آن کس که خیري
بماند روان دمادم رسد رحمتش بر روان بزرگی کز و نام نیکو نماند توان گفت با اهل دل کو نماند (سعدي) تفسیر قرآن مهر جلد
4. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام روایت شده که دوستی ما را کوچک مشمار که آن از باقیات دوازدهم، ص: 237
و در حدیث دیگري از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که تسبیحات أربعه (سبحان اللَّه و الحمد للَّهو لا اله «1» . صالحات است
البته این گونه احادیث مصادیق روشن باقیات صالحات وارزشهاي پایدارِ شایسته را «2» . إلّااللَّه و اللَّه أکبر) از باقیات صالحات است
بیان میکند، ولی آیهي فوق منحصر در این امور نیست. آموزهها و پیامها: 1. نیروهاي اقتصادي و انسانی، از زیورهاي زندگی
دنیاست (پس به آنان مغرور نشوید و تنها بر آنها تکیه نکنید). 2. به ارزشهاي پایدارِ شایسته روي آورید، که امیدبخشترند و
پاداش بهتري دارند. ***
صفحه 73 از 127
رستاخیز و حوادث آن
قرآن کریم در آیات چهل و هفتم و چهل و هشتم سورهي کهف به حوادث قبل از رستاخیز و برخی ویژگیهاي رستاخیز اشاره
میکند و میفرماید: 47 و 48 . وَیَوْمَ نُسَ یِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَي الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً* وَعُرِضُواْ عَلَی رَبِّکَ صَ فّاً لَّقَدْ
جِئْتُمُونَا کَمَ ا خَلَقْنکُ مْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَجْعَلَ لَکُم مَّوْعِداً و (یاد کن) روزي را که کوهها را روان میگردانیم؛ و زمین را
آشکارا (و مسطّح) میبینی؛ و آن (مردم) ان را گردآوري میکنیم، و هیچ یک از ایشان را فروگذار نمیکنیم.* و بر پروردگارت
عرضه میشوند، در حالی که صف کشیدهاند؛ (و به آنان گفته میشود:) بیقین همانگونه که ص:
238 نخستین بار شما را آفریدیم، نزد ما آمدید؛ بلکه پنداشتید که (هرگز) براي شما وعدهگاهی قرار نخواهیم داد. نکتهها و
. اشارهها: 1. در این آیات به سه مرحله اشاره شده است: مرحلهي حوادث قبل از رستاخیز، مرحلهي رستاخیز و مرحلهي بعد از آن. 2
نخست مرحلهي قبل از رستاخیز و حوادثی است که در آستانهي قیامت رخ میدهد و نظام جهان درهم فرو میریزد و نظام نوینی
یاد میشود؛ همچون بیفروغ شدن خورشید و ماه و «1» « نشانههاي قیامت » جايگزین آن میشود که از این حوادث با عنوان
ستارگان و متلاشی شدن و روان گشتن کوهها، زلزلههاي بزرگ و فرو ریختن بناها و صاف شدن زمین که پس از این انقلاب
عظیم، جهانی نو بر این ویرانهها بنا میشود و زندگی نوین انسان در جهان دیگر آغاز میشود. 3. دومین و سومین مرحلهاي که در
یا گردآوري انسانها در قیامت و حوادث پس از آن است که داراي چند ویژگی « حشر » این آیات بدان اشاره شده، همان مرحلهي
است: الف) گردآوري مردم یک حکم عمومی و همگانی است. ب) همهي مردم بدون هیچ امتیازي در یک صف قرار میگیرند و
یا این که هر گروهی که عقیدهي واحد و عمل مشابهی دارند در یک صف قرار میگیرند. ج) انسانها به همان صورتی که نخست
آفریده شدند در محشر وارد میشوند؛ یعنی بدون اموال، زیور، لباسهاي رنگارنگ و بدون هیچ امتیاز و تفاوتی و تنها در قیامت
4. جهنم باطن اعمال انسان و تجسم آنهاست: امام خمینی رحمه الله ص: 239 «2» . حاضر میشوند
در این مورد میفرمایند: شما با دست خویش آتش روشن نکنید، آتش جهنّم را شعلهور نسازید، جهنّم با اعمال و کردار زشت
انسان روشن میگردد. اگر بشر با اعمال و کردار خویش آتش نیفروزد، جهنم خاموش است، باطن این طبیعت، جهنم است، ...
این به خاطر ] «1» « ذلک بما قدمت ایدیکم » وقتی انسان از این جهنم به جهان دیگر رخت بربندد و پردهها پس برود، میفهمد که
آنچه را انجام داده است حاضر مییابد]. تمامی اعمالی که در این دنیا از انسان سر ] « وجدوا ما عملوا حاضراً » دست آورد شماست و
آموزهها و پیامها: 1. به یاد حوادث سخت آستانهي قیامت و «2» . میزند در آن جهان دیده میشود، در برابر وي مجسّم میگردد
محشر باشید (و خود را براي آن روزها آماده سازید). 2. در آستانهي قیامت، نظام فعلی جهان درهم میریزد. 3. روزي (همگان،
بدون هیچ تفاوتی) در محضر خدا حاضر میشوند (پس ببینید براي آن زمان چه چیزي آماده ساختهاید). 4. در رستاخیز همهي
امتیازات ظاهري بیارزش میشود. *** ص: 240 قرآن کریم در آیهي چهل و نهم سورهي کهف
به دقت و جامعیت نامهي اعمال و تجسّم کارها در قیامت اشاره میکند و میفرماید: 49 . وَوُضِعَ الْکِتبُ فَتَرَي الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا
فِیهِ وَیَقُولُونَ یوَیْلَتَنَا مَالِ هذَا الْکِتبِ لَایُغَادِرُ صَ غِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحْ َ ص یهَا وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِراً وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً و نامه (اعمال)
اي واي بر ما! این چه نامهاي » : نهاده میشود، پس خلافکاران را میبینی در حالی که از آنچه در آن است، بیمناکند؛ و میگویند
و آنچه را انجام دادهاند، حاضر «!؟ است که هیچ (عمل) کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته، مگر این که آن را به شمار آورده است
مییابند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیکند. نکتهها و اشارهها: 1. در این آیه بیان شده که نامهي اعمال انسانها در قیامت
کاملًا دقیق و جامع است و تمام ریزهکاريهاي کردار، گفتار و عقاید انسانها را ضبط کرده است، به طوري که خلافکاران از دیدن
نامهي اعمال » . آن وحشت و تعجب میکنند؛ چون میبینند که گناهان فراموش شده و همهي کارهاي مخفی را ثبت کرده است. 2
همچون کتاب و دفتر معمولی دنیوي نیست، بلکه مجموعهاي گویا و انکارناپذیر از اعمال انسان است که محصول خود « انسان
صفحه 74 از 127
3. قرآن کریم در آیات متعدد از سه نامهي عمل سخن گفته است: اول، نامهي عملی که براي کل بشریت قرار داده «1» . اوست
و سوم، نامهي اعمال هر انسان است که به «2» . میشود که در آیهي فوق از آن سخن گفته شد. دوم، نامهي اعمال هر امت است
ص: 241 البته مانعی ندارد که اعمال انسانها در دفاتر مختلف ثبت «3» . گردن او افکنده میشود
شود که یکی دفتر کل و دیگري دفتر جزء باشد. 4. در این آیه به تجسّم اعمال انسانها اشاره شده است؛ یعنی در رستاخیز اعمال
انسان که به صورت ماده و انرژي در جهان پراکنده شد، یکجا جمعآوري میشود؛ زیرا انرژي و ماده از بین نمیرود بلکه همواره
تغییر شکل میدهند، و اینها در رستاخیز به صورت مناسبی تجسّم مییابند که به مناسبت موضوع کارهاي خوب و بد، گاهی
5. یکی از اهداف قرآن در بیان مسائل ریز قیامت، تربیت انسان است؛ زیرا اطلاع از «1» . صورتهاي زیبا و گاهی زشت دارند
نامهي اعمال و عذاب و ثواب رستاخیز در کنترل شهوات انسان و تربیت او بسیار مؤثر است. آموزهها و پیامها: 1. در نامهي اعمال
انسانها همه چیز کاملًا منعکس میشود (پس مراقب کردار خود باشید). 2. آنچه در رستاخیز به شما میرسد، تجسّم اعمال شماست
و گرنه خدا به کسی ستم نمیکند. 3. خلافکاري نکنید که خلافکاران در رستاخیز از انعکاس اعمال خویش ترسان و نالاناند.
*** ص: 242
سرگذشت آدم و ابلیس
قرآن کریم در آیهي پنجاهم سورهي کهف به سجدهي فرشتگان بر آدم و نافرمانی ابلیس و دشمنی او با انسانها اشاره کرده،
میفرماید: 50 . وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلئِکَ ۀِ اسْجُدُواْ لِآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّآ إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرّیَّتَهُ أَوْلِیَآءَ مِن دُونِی
پس [همگی سجده کردند «. براي آدم سجده کنید » : وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظلِمِینَ بَدَلًا و (یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم
جز ابلیس، که از جنّ بود و از فرمان پروردگارش خارج شد. پس آیا جز من، او و نسلش را دوستان (و سرپرستان خود) میگیرید،
در حالی که آنان دشمن شما هستند؟! و بد است براي ستمکاران جایگزینی (شیطان به جاي خدا). نکتهها و اشارهها: 1. قرآن کریم
زیرا این ماجرا ابعاد مختلفی دارد و هر بار از «1» ؛ ماجراي آدم و سجدهي فرشتگان و مخالفت ابلیس را بارها بیان کرده است
زاویهاي مورد بحث و دقت قرار میگیرد. ما در ذیل آیات سورههاي بقره، انعام و اعراف مطالبی دربارهي سجدهي فرشتگان و
ولی به خاطر اطاعت و عبادت، مقرب درگاه ،«3» 2. ابلیس از فرشتگان نبود، بلکه از جنس جِن بود «2» . ماجراي ابلیس بیان کردیم
الهی شد و در صف فرشتگان درآمد و به خاطر غرور و تکبّر سقوط کرد و همهي سرمایههاي معنوي خود را از دست داد و رانده و
ص: 243 منفور درگاه الهی گشت. 3. اگر انسان دشمن سرسخت خود، یعنی شیطان را به سرپرستی
بگیرد و به جاي خداي مهربان، آگاه و نعمت دهنده بپذیرد، بدترین انتخاب را کرده است. 4. این آیه از فرزندان و نسل ابلیس
سخن گفته است. این مطلب روشن میسازد که جنیان همچون انسانها داراي خانواده و فرزند هستند و فرزندان ابلیس نیز او را در
گمراه ساختن مردم کمک میکنند. آموزهها و پیامها: 1. مراقب باشید فریب شیطان را نخورید که او دشمن شماست. 2. نافرمانی،
عامل سقوط ابلیس شد (پس نافرمانی نکنید). 3. شیطان را به عنوان دوست و سرپرست خویش انتخاب نکنید که موجب زیانکاري
است. *** قرآن کریم در آیهي پنجاه و یکم سورهي کهف به ناآگاهی شیاطین از اسرار آفرینش و استفاده نکردن خدا از دستیاران
گمراه کننده اشاره میکند و میفرماید: 51 . مَآ أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا کُنتُ مُتَّخِ ذَ الْمُضِ لِّینَ عَضُداً
(من) آن (ابلیس) ان را بر آفرینش آسمانها و زمین، و آفرینش خودشان، گواه نساختم؛ و گمراه کنندگان را دستیار (خود) نگرفتم.
نکتهها و اشارهها: 1. این آیه دلیل دیگري بر بیلیاقتی ابلیس و فرزندانش است؛ یعنی اگر شما میخواهید کسی را به عنوان دوست
و سرپرست خویش برگزینید، به سراغ کسانی بروید که از اسرار آفرینش خود و جهان آگاه باشند و گمراه کننده تفسیر قرآن مهر
جلد دوازدهم، ص: 244 نباشند؛ در حالی که ابلیس و فرزندانش ناآگاهاند و از اسرار آفرینش جهان و خود بیخبرند، پس گمراه
صفحه 75 از 127
کنندهاند و نمیتوانند سرپرست و رهبر و دوست خوبی براي شما باشند. 2. در این آیه بیان شده که خدا دستیاران گمراه کننده
انتخاب نمیکند، ولی اصولًا خدا نیاز به یار کمک کننده ندارد. پس این آیه آموزهاي براي رهبران الهی و همهي ماست که در
کارها از افراد پاك، نیک و هدایتگر کمک بخواهیم و به سراغ افراد گمراه کننده نرویم که نه تنها کمکی به ما نمیکنند، بلکه
عامل انواع انحرافات و مشکلات و ناکامیها میشوند و برنامهها را تباه میکنند. 3. در روایات تاریخی کربلا روایت شده که
را به یاري فرا خواند، او نپذیرفت و شمشیر و اسبش را تقدیم امام علیه السلام « عُبیداللَّه بن حُرّ » هنگامی که امام حسین علیه السلام
این روایت نشان میدهد «1» «. ما گمراهان را به عنوان دستیار نمیگیریم » کرد، اما حضرت نپذیرفت و آیهي فوق را تلاوت کرد که
که مفهوم آیه وسیع است و غیر از خدا، شامل مصادیق دیگر نیز میشود. آموزهها و پیامها: 1. افراد ناآگاه لیاقت دوستی، رهبري و
سرپرستی شما را ندارند. 2. گمراه کنندگان را دستیار خود نگیرید که شایستگی دستیاري ندارند. *** تفسیر قرآن مهر جلد
دوازدهم، ص: 245 قرآن کریم در آیات پنجاه و دوم و پنجاه و سوم سورهي کهف به حالات مشرکان و خلافکاران در رستاخیز
اشاره میکند و میفرماید: 52 و 53 . وَیَوْمَ یَقُولُ نَادُواْ شُرَکَآئِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُواْ لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُم مَّوْبِقاً* وَرَأَي
کسانی را که شریکان من » : الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّواْ أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ یَجِ دُواْ عَنْهَا مَصْ رِفاً و (یاد کن) روزي را که (خدا) میگوید
پس آنها را میخوانند، و (دعوت) آنان را نمیپذیرند؛ و میانشان هلاکتگاهی قرار دادیم.* و خلافکاران، «. میپنداشتید، ندا دهید
آتش (دوزخ) را ببینند، و بدانند که آنان با آن در میآمیزند؛ و از آن هیچ گریزگاهی نیابند! نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات
ناتوانی و تنهایی مشرکان در صحنهي رستاخیز به تصویر کشیده شده است که چگونه در قیامت فریادرسی ندارند و هیچ خبري از
کسانی که یک عمر شریک خدا میپنداشتند و بر آستان آنها سجده میکردند نیست و آتش از همه طرف به خلافکاران روي
به معناي وقوع بر یکدیگر است و اشاره به آن است که خلافکاران « مُواقِعُوها » میآورد و هیچ راه گریزي از آن ندارند. 2. واژهي
آموزهها و پیامها: 1. معبودهاي مشرکان پنداري هستند و کاري از آنان «1» . در آتش میافتند و آتش نیز بر خلافکاران فرو میافتد
ساخته نیست. 2. براي خلافکاران هیچ راه گریزي از عذاب الهی نیست. 3. به یاد تنهایی و عذاب رستاخیز باشید و شرك نورزید.
*** ص: 246 قرآن کریم در آیهي پنجاه و چهارم سورهي کهف به مثالهاي متنوع قرآن و
مجادلهگري انسان اشاره میکند و میفرماید: 54 . وَلَقَدْ صَ رَّفْنَا فِی هذَا الْقُرْءَانِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا و
بیقین در این قرآن، براي مردم از هر مثالی به گونههاي مختلف بیان کردیم، و [لی انسان بیش از هر چیز، مجادلهپرداز است. نکتهها
و اشارهها: 1. در قرآن مثالها، داستانهاي زیبا و حوادث تلخ و شیرین را بارها به صورت متنوع بیان کردیم، تا دلهایی که آمادهي
در اصل به معناي پیچاندن طناب یا کشتی گرفتن و « جَ دَل » .2 «1» . پذیرش حق هستند، هدایت شوند و حجت بر دیگران تمام شود
.3 «2» . دیگري را بر زمین زدن است و در این جا به معناي گفتوگویی است که بر اساس نزاع و تسلّططلبی پایهگذاري شده است
در قرآن کریم گاهی سخن از ویژگیهاي انسان تربیت نایافته است؛ یعنی انسانِ طبیعی که تحت تربیت رهبران الهی قرار نگرفته
است؛ از این روست که قرآن انسان را عجول، مجادلهگر و بخیل میخواند و اگر همین انسان تحت تربیت تعالیم الهی قرار گیرد،
صبور، مؤدب و ایثارگر میشود. آموزهها و پیامها: 1. براي تربیت مردم، مثالهاي متنوع بیان کنید. 2. انسان طبیعتاً موجودي
به معناي کسی است که با « انسان » مجادلهگر و مباحثهگر است. *** ص: 247 انسان در قرآن
الف) «1» . دیگران انس میگیرد و زندگی او جز با انس و اجتماع به سامان نمیرسد و برخی آن را به معنی فراموشکار دانستهاند
2. انسان از وضع خودش آگاه .( ویژگیهاي انسانهاي تربیت یافته در پرتو وحی: 1. انسان جانشین خدا در زمین است (بقره، 30
.4 .( 3. انسان در هنگام مشکلات به خدا پناه میبرد و او را میشناسد (یونس، 12 ؛ اسراء، 67 و زمر، 8 و 49 .( است (قیامت، 14
5. خدا انسان را آموزش داده است (علق، 5؛ الرحمن، 3 و .( انسان به سوي پروردگار تلاش میکند تا او را ملاقات کند (انشقاق، 6
2. انسان ضعیف و ناتوان .( بقره، 3). ب) ویژگیهاي انسانهاي تربیت نایافته در پرتو وحی: 1. انسان در زیانکاري است (عصر، 2
صفحه 76 از 127
3. انسان بسیار ستمکار و ناسپاس است (ابراهیم، 34 ؛ اسراء، 67 ؛ حج، 66 ؛ شوري، 48 ؛ زخرف، 15 ؛ عبس، 17 و .( است (نساء، 28
6. انسان جهول (: نادان) است .( 5. انسان تنگنظر است (اسراء، 100 .( 4. انسان عجول است (اسراء، 11 و انبیاء، 37 .( عادیات، 6
8. انسان در برابر 7. انسان حریص و کم طاقت است (معارج، 19 ). ص: 248 . ( ( احزاب، 72
.10 .( 9. هنگامی که نعمتها از او گرفته میشود ناامید میگردد (هود، 9 و اسراء، 83 .( پروردگار کریم، مغرور است (انفطار، 6
11 . چیزهاي شرّ را همچون .( هنگامی که نعمت به او داده شود روي برمیتابد و متکبرانه دور میشود (اسراء، 83 و فصلت، 51
13 . انسان در هنگامی که خود را .( 12 . انسان بیش از هر چیز به مجادله میپردازد (کهف، 54 .( چیزهاي نیک میطلبد (اسراء، 11
14 . انسان در رنج آفریده شده است (بلد، 4). ج) آفرینش انسان: 1. انسان در بهترین .( بینیاز ببیند سرکشی میکند (علق، 6
3. مراحل آفرینش انسان (غافر، 67 ). د) اهداف .( 2. انسان در رنج آفریده شده است (بلد، 4 .( صورت آفریده شده است (تین، 4
آفرینش انسان: کمال انسان با عبادت، رحمت، علم و در نهایت ملاقات خدا (ذاریات، 56 ؛ انشقاق، 6؛ طلاق، 12 و هود، 119 ). ه)
دشمن انسان: شیطان دشمن آشکار انسان است (یوسف، 5؛ اسراء، 53 و ناس). ص: 249 قرآن کریم
در آیهي پنجاه و پنجم سورهي کهف به موانع ایمان آوردن و استغفار مردم اشاره میکند و میفرماید: 55 . وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُواْ
إِذْ جَ آءَهُمُ الْهُدَي وَیَسْتَغْفِرُواْ رَبَّهُمْ إِلَّآ أَن تَأْتِیَهُمْ سُنَّۀُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا و (چیزي) مردم را باز نداشت از این که، وقتی
هدایت به سراغشان آمد، ایمان آورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، جز این که (گویی منتظر بودند) روش (مجازات)
پیشینیان براي آنان بیاید، یا عذاب (الهی) رویارویشان فرا رسد. نکتهها و اشارهها: 1. بعد از بیانات مختلف و هدایتگرانهي قرآن،
دیگر بهانهاي براي ایمان نیاوردن کافران و استغفار نکردن گناهکاران باقی نمیماند ولی مخالفان لجوج و مغرور از روي میل ایمان
نمیآورند. 2. در این آیه بیان شده که کافران تنها در دو حالت ایمان میآورند: نخست آن که به سرنوشت عذابآلود اقوام پیشین
گرفتار شوند. و دوم آن که عذاب الهی را روبهروي خویش مشاهده کنند. اما ایمان آوردن در شرایط نزول عذاب، ایمان اضطراري
است و ارزشی ندارد؛ زیرا پس از حتمی شدن عذاب الهی درهاي توبه بسته میشود و ایمان کسی پذیرفته نمیشود. 3. در این آیه
کنایهاي زیبا به کار رفته است؛ یعنی مخالفان منتظر عذاب الهی نبودند، اما از آن جا که سرنوشت عذابآلود آنان حتمی بود، قرآن
یعنی مجازات «. تو فقط میخواهی مجازات شوي » : آن را به عنوان انتظار بیان کرده است؛ مثل هنگامی که به فرد سرکش میگوییم
4. کافران لجوج تا عذاب الهی را مشاهده نکنند، سر تسلیم فرود ص: «1» . سرنوشت حتمی توست
250 نمیآورند؛ یعنی مانع ایمان واستغفار آنها آن است که تابع دلیل و عقل خویش نیستند، بلکه میخواهند هر چیز را با حسّ
. درك کنند، ولی وقتی عذاب الهی را با چشم خود مشاهده کنند، استغفار و ایمان فایدهاي نخواهد داشت. آموزهها و پیامها: 1
مخالفان تا به عذاب الهی و سرنوشت اقوام پیشین گرفتار نشدهاند استغفار کنند و ایمان بیاورند. 2. تنها شلّاق مجازات الهی است که
کافران لجوج را از خواب بیدار میکند. *** قرآن کریم در آیهي پنجاه و ششم سورهي کهف به اهداف رسالت پیامبران و
لجاجت مخالفان اشاره میکند و میفرماید: 56 . وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَیُجدِلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِالْبطِلِ لِیُدْحِضُواْ بِهِ
الْحَ قَّ وَاتَّخَ ذُواْ ءَایتِی وَمَآ أُنذِرُواْ هُزُواً و فرستادگان (خود) را جز مژدهآور و هشدار دهنده نمیفرستیم؛ و [لی کسانی که کفر
ورزیدند، به (سخنان) باطل مجادله میکنند، تا به وسیله آن حق را بلغزانند؛ در حالی که نشانههاي من و آنچه را (بدان) هشدار داده
شدند، به ریشخند گرفتند! نکتهها و اشارهها: 1. در آیات پیشین بیان شد که با وجود هدایتگري قرآن، باز هم کافران لجاجت
میکردند و ایمان نمیآوردند و این مطلب سبب ناراحتی و تأسف پیامبر صلی الله علیه و آله میشد؛ از این رو در این آیه با
یادآوري اهداف رسالت به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دلداري میدهد و میفرماید که هدف رسالت مژدهرسانی و تفسیر
2. ممکن است «1» . قرآن مهر جلد دوازدهم، ص: 251 هشدار دادن است و اگر مردم لجاجت کردند، بر عهدهي پیامبران نیست
روي سخن آیه با مخالفان باشد؛ یعنی میفرماید: وظیفهي پیامبران اجبار کردن مردم نیست بلکه هدف آنان مژده رسانی و
صفحه 77 از 127
هشدارگري است، اما تصمیم نهایی با خود مردم است که راه کفر یا ایمان را انتخاب کنند، اما متأسفانه کافران از این آزادي سوء
استفاده میکنند و به مجادله در برابر حق میپردازند. 3. در این آیه بیان شده که کافران با دو هدف به مجادله و ستیز با اسلام
برمیخیزند: مرحلهي اول، ریشه کن کردن حق به وسیلهي مجادله و بحثهاي باطل است. و مرحلهي دوم، ریشخند کردن آیات و
نشانههاي خدا و هشدارهاي اوست. 4. در جهان کنونی نیز مجادلههاي باطل مخالفان اسلام، به وسیلهي تبلیغات رادیویی، تلوزیونی،
ماهوارهاي و روزنامهها هر روز زیادتر میشود و آیات و هشدارهاي الهی را مسخره میکنند ولی هدف نهایی آنان نابودي حق
است. البته مبارزهي حق و باطل در طول تاریخ وجود داشته و خواهد داشت و باطلگرایان نمیتوانند حق را نابود کنند، بلکه این
باطل است که راه نابودي را میپیماید. آموزهها و پیامها: 1. رسالت رهبران الهی مژده رسانی و هشدارگري است. تفسیر قرآن مهر
2. هدف نهایی کافران نابودي حق است و در این راه از وسایلی همچون مجادلههاي باطل و مسخره کردن جلد دوازدهم، ص: 252
آیات و هشدارها استفاده میکنند. *** قرآن کریم در آیهي پنجاه و هفتم سورهي کهف به ستمکاران فراموشگر و گمراه اشاره
میکند و میفرماید: 57 . وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِئَایتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّۀً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی
ءَاذَانِهِمْ وَقْراً وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدَي فَلَنْ یَهْتَدُواْ إِذاً أَبَداً و چه کسی ستمکارتر است از کسی که نشانههاي پروردگارش (به او) تذکر
داده شده و از آن [ها] روي گرداند، و دستاورد پیشینش را فراموش کرد؟! در حقیقت ما بر دلهاي آنان پردههایی افکندهایم تا آن
را به طور عمیق نفهمند، و در گوشهاي آنان سنگینی (قرار دادیم)؛ و اگر آنان را به سوي هدایت فراخوانی، پس در آن هنگام
اشاره به آن دارد که حقایق دین الهی، به صورت « یادآوري آیات پروردگار » هرگز رهنمون نمیشوند. نکتهها و اشارهها: 1. تعبیر
2. در این آیه از سه راه به کوردلان هشدار «1» . فطري، در اعماق روح انسان وجود دارد و کار پیامبران یادآوري آن حقایق است
میدهد تا آنها را بیدار سازد: نخست این که این حقایق با فطرت و جان شما آشناست. دوم این که این آیات از سوي پروردگارتان
3. کسانی که از «2» .( آمده است. و سوم این که گناهان خود را فراموش کردهاید (و پیامبران براي شستوشوي این گناهان آمدهاند
آیات الهی روي برمیتابند و گذشتهي خود را فراموش میکنند، خدا پردهاي بر دل این ستمکاران کفرپیشه میاندازد تا حقایق را
ص: 253 درك نکنند؛ از این رو آنان هدایتپذیر نیستند. البته اینها معلول همان اعمال و گناهان
آنهاست که انجام داده و فراموش کردهاند، و گرنه این مجازاتها به صورت جبري حاصل نمیشود. ترا که دل نبود، عاشقی چه
دانی چیست؟ ترا که سمع نباشد سماع ننیوشی (سعدي) 4. افراد گمراه و لجوج ستمکارترین مردم هستند؛ چون هم به خویشتن ستم
میکنند که گمراهی را بر هدایت ترجیح میدهند و هم به تعالیم و آیات الهی توهین و ستم میکنند که از آنها روي برمیتابند.
آموزهها و پیامها: 1. گمراهان لجوج که از آیات الهی روي میگردانند، ستمکارترین مردم هستند. 2. از آیات الهی روي برنتابید
که مانع فهم حقایق و هدایت شما میشود. *** قرآن کریم در آیات پنجاه و هشتم و پنجاه و نهم سورهي کهف به مهلت دادن به
کافران بر اساس رحمت الهی و قانون مجازات اقوام به خاطر اعمال ستمکارانه اشاره میکند و میفرماید: 58 و 59 . وَرَبُّکَ الْغَفُورُ
ذُو الرَّحْمَ ۀِ لَوْ یُؤَاخِ ذُهُم بِمَ ا کَسَ بُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن یَجِ دُواْ مِن دُونِهِ مَوْئِلًا* وَتِلْکَ الْقُرَي أَهْلَکْنهُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَ
جَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِم مَّوْعِداً و پرورگارت، بسیار آمرزنده [و] صاحب رحمت است؛ اگر (بر فرض) آنان را به خاطر دستاوردشان مؤاخذه
میکرد، حتماً در عذاب آنان شتاب مینمود. بلکه براي آنان وعدهگاهی است که جز آن هیچ پناهگاهی نمییابند.* و (مردم) آن
آباديها را هنگامی که ستم کردند، هلاکشان نمودیم؛ و براي هلاکتشان وعدهگاهی قرار دادیم. تفسیر قرآن مهر جلد دوازدهم،
ص: 254 نکتهها و اشارهها: 1. رحمت و غفران الهی اقتضا میکند که در عذاب کافران و ستمکاران تعجیل نکند، تا شاید توبه
کنند، ولی در همان حال هشدار میدهد که اگر سرکشی از حد بگذرد و امیدي به اصلاح نباشد، وجود آنها در حکمت آفرینش
بیمعنا میشود و نابود میگردند. 2. در این آیات به قانون الهی مجازات بر اساس اعمال و ستمها اشاره شده است که افراد به خاطر
اعمال و ستمها اشاره شده است که افراد به خاطر اعمالشان مستحق آناند که زودتر از اینها عذاب شوند، اما خدا از سر رحمتش به
صفحه 78 از 127
آنان مهلت میدهد. آموزهها و پیامها: 1. اگر رحمت الهی نبود، کافران و ستمکاران زود مجازات میشدند. 2. خدا افراد را به خاطر
اعمال و ستمکاري خودشان مجازات میکند. 3. براي مجازات هر گروه سرکش، زمانی مشخص شده است. 4. ستمکاري نکنید که
موجب هلاکت و مجازات شما میشود. ***
سرگذشت موسی و خضر
قرآن کریم در آیهي شصتم سورهي کهف به سفر علمی موسی و تلاش زیاد او براي دیدار معلم اشاره میکند و میفرماید: 60 . وَإِذْ
از ) » : قَالَ مُوسَی لِفَتَیهُ لَآأَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِ یَ حُقُباً و (یاد کن) هنگامی را که موسی به جوان (همراه) ش گفت
شأن نزول: روایت کردهاند که گروهی از «. سفر) دست بر نمیدارم تا به محل پیوند دو دریا برسم؛ یا این که مدت طولانی بروم
قریش نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و از ایشان در مورد دانشمندي پرسیدند که موسی علیه السلام مأمور پیروي از او شد.
آیهي فوق و آیات بعد بدین مناسبت فرود آمد و داستان آنها را بیان کرد. ص: 255 البته قبلًا بیان
کردیم که این پرسش و نیز سؤال در مورد داستان اصحاب کهف و ذوالقرنین با اشارهي یهودیان بود که به مشرکان این پرسشها
نکتهها و اشارهها: 1. این آیه و آیات بعد به ماجراي جوانی طالب دانش اشاره میکند که نام او را موسی «1» . را آموزش دادند
گفتهاند که به جستوجوي معلم و دانشمند عصر خود (که نام او را خضر گرفتهاند) راه بیابان را در پیش میگیرد و در این سفر
جوانمردي او را همراهی میکند که نام او را یُوشع بن نون گفتهاند. در این سفر صحنههاي شگفتانگیز و آموزندهاي وجود دارد
. که قرآن آنها را به تصویر کشیده است تا به بشریت بیاموزد که رفتار یک شاگرد و معلم و روش علمآموزي چگونه باید باشد. 2
پیامبر بزرگ و معروف بنی اسرائیل است ولی برخی مفسران نیز این « موسی بن عمران » در این ماجرا فردي غیر از « موسی » مقصود از
مرد رشید، شجاع و باایمان بنی اسرائیل است که موسی را ،« یُوشع بن نون » « جوانمرد » و مقصود از «2» دو موسی را یکی دانستهاند
محل پیوند دو دریاست که چند « مَجمع البَحرین » 3. مقصود از «. همراهی میکرد و در برخی احادیث به این مطلب اشاره شده است
است که در قسمت تفسیر قرآن مهر جلد « سُوئز » با خلیج « عَقبه » احتمال در مورد آن وجود دارد: الف) منظور محل اتصال خلیج
و یا محل اتصال رودخانهي اردن با دریاچهي «1» . دوازدهم، ص: 256 جنوبی به هم میپیوند و به دریاي احمر متصل میشوند
به معناي مدت طولانی است که برخی آن را به هشتاد سال تفسیر کردهاند و منظور موسی از این « حُقُب » 4. واژهي «2» . طبریه است
کلمه آن بود که من حاضرم مدتی طولانی حتی تا هشتاد سال راه بروم تا فرزانهي گم شده را بیابم. 5. در برخی احادیث روایت
شده که برخی مردم موسی علیه السلام را دانشمندترین فرد زمان میدانستند و این مطلب را ابراز میکردند و موسی مأمور شد که به
از این که موسی مأمور میشود به دنبال معلم فرزانهاي برود و «3» . دنبال خضر برود تا متوجه شود که دانشمندتر از او هم وجود دارد
در این راه تلاش فوق العاده میکند، استفاده میشود که حتی رهبران الهی نیز نیاز به تعلیم و دانش دارند و به فرمان خدا به
جستوجوي معلم الهی میروند. 6. یکی از آداب سفر آن است که انسان تنها مسافرت نکند و دوستی موافق به همراه ببرد تا یار و
غمخوار هم باشند و موسی نیز جوانمردي به نام یوشع بن نون را براي همسفري خویش برگزید. تفسیر قرآن مهر جلد دوازدهم،
ص: 257 آموزهها و پیامها: 1. در راه طلب علم، تلاشی خستگیناپذیر لازم است. 2. براي درك حضور معلمان فرزانه، سفر علمی و
جستوجو نمایید. 3. چون قصد سفر کردید، همسفري جوانمرد برگزینید و به همراه ببرید. *** قرآن کریم در آیات شصت و
یکم و شصت و دوم سورهي کهف به حوادث سفر علمی موسی صلی الله علیه و آله اشاره میکند و میفرماید: 61 و 62 . فَلَمَّا بَلَغَا
مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً* فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَیهُ ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هذَا نَصَباً و هنگامی که به
محل پیوند میان دو (دریا) رسیدند، ماهیشان را فراموش کردند؛ و (ماهی) راهش را در دریا پیش گرفته [و] روانه شد.* و هنگامی
«! غذایمان را براي ما بیاور، که راستی در این سفرمان رنجی دیدهایم » : که (از آن جا) گذشتند، (موسی به همسفر) جوانش گفت
صفحه 79 از 127
نکتهها و اشارهها: 1. ماهیاي که به عنوان غذا که همراه موسی و جوان همراهش (یوشع) بود، روشن نیست که ماهی تازه و نیمه
جان بود و پس از فراموشی آنان در سراشیبی دریا لغزید و به آب بازگشت و یا بریان شده و نمک زده بود که به صورت معجزهآسا
با ماهی آماده خوردن بیشتر سازگار است. (م) 2. در این «2» البته این که عنوان غذا پیدا کرد «1» . زنده شد و در آب حرکت کرد
آیه اشاره شده که موسی و جوان همراهش، ماهی خود را فراموش کردند. البته پیامبران الهی در مسائل دینی معصوم از خطا و نسیان
ص: 258 هستند و در اینجا اگر فراموشی به هر دو نسبت داده شده، به صورت تغلیبی است و در
آموزهها و پیامها: 1. در مسافرت غذا به «1» . حقیقت آن جوان همراه موسی (که روشن نیست پیامبر بوده باشد) فراموش کرده است
همراه داشته باشید و مراقب آن باشید، تا گرسنه نمانید. 2. در راه انجام مأموریت و طلب دانش، زحمت سفر را بر خود هموار کنید.
*** قرآن کریم در آیات شصت و سوم و شصت و چهارم سورهي کهف به ماجراهاي دیگر سفر علمی موسی علیه السلام و پیدا
کردن معلم مناسب اشاره میکند و میفرماید: 63 و 64 . قَالَ أَ رَءَیْتَ إِذْ أَوَیْنَآ إِلَی الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَآ أَنسنِیهُ إِلَّا الشَّیْطنُ
آیا ملاحظه کردي؟ هنگامی که به » : أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَ ذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً* قَالَ ذلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَی ءَاثَارِهِمَا قَ َ ص صاً گفت
صخره پناه بردیم، پس براستی من (داستان) ماهی را فراموش کردم- و جز شیطان آن را از یاد من نبرد- که آن را به یاد (تو) آورم.
پس «! این چیزي بود که همواره میجستیم » : موسی) گفت ) *«! و (ماهی) به طور شگفتآوري راهش را در دریا پیش گرفت
جستجوکنان، به دنبال (رد پاي) شان باز گشتند. نکتهها و اشارهها: 1. موسی و جوان همراهش که به جستوجوي معلم فرزانهاي
حرکت ص: 259 کرده بودند، در کنار صخرهاي ماهی خود را فراموش میکنند و ماهی به دریا
میغلطد و حتی یوشع فراموش میکند که این جریان را به موسی خبر دهد، تا این که در هنگام غذا خوردن متوجه میشوند که
ماهی نیست و یوشع که مسئول آوردن غذاست توضیح میدهد که چگونه ماهی به صورت عجیبی به دریا بازگشت. 2. موسی از
این که ماهی به صورت عجیبی به دریا برگشته، متوجه میشود که این جریان نشانهي حضور معلم فرزانه در آن محل است و در
حقیقت فرار ماهی نشانهي محل ملاقات آنها با او بود و از این رو به محل قبلی بازمیگردند تا معلم را ملاقات کنند. در برخی
احادیث نیز اشاره شده که آنان مردي را دیدند که خوابیده بود، ولی به او توجه نکردند و حرکت ماهی نشانهاي بود که در همان
3. برخی جریانهاي شگفت آور در هنگام حضور مردان الهی اتفاق میافتد که نباید به سادگی از آنها عبور «1» . موقع اتفاق افتاد
کرد؛ زیرا همین نکات ورمزهاست که نشانهي کوي دوست و معلمان فرزانهي الهی است. 4. در این آیه بیان شده که عامل
فراموشی جوان همراه موسی، شیطان بود؛ زیرا ماجراي شگفت آور ماهی نشانهي ملاقات با معلم فرزانه بود و شیطان با به فراموشی
انداختن یوشع، میخواست این ملاقات انجام نشود یا به تأخیر بیفتد. 5. فراموشی یکی از نعمتهاي خداست که به صورت طبیعی
در همهي انسانها وجود دارد، اما از این آیه استفاده میشود که شیطان (یعنی موجودات شرور، همچون ابلیس) گاهی با انجام
مقدماتی حواس انسان را متوجه جاي دیگر میکنند و او را دچار فراموشی میکنند. ص: 260
آموزهها و پیامها: 1. یکی از موانع دانشافزایی و استفاده از محضر معلمان الهی، تحریکات شیطانی است که انسان را به فراموشی
. میاندازد (پس هوشیار باشید). 2. خدا به وسیلهي نشانههایی، افراد را به سوي معلمان فرزانه رهنمون میشود (پس دقت کنید). 3
نشانههاي معلمان مناسب را بشناسید و در جستوجوي آنان برآیید. *** قرآن کریم در آیهي شصت و پنجم سورهي کهف به
ملاقات موسی و معلم و مقام بندگی و درجات علمی معلم اشاره میکند و میفرماید: 65 . فَوَجَ دَا عَبْداً مِّنْ عِبَادِنَآ ءَاتَیْنهُ رَحْمَۀً مِّنْ
عِندِنَا وَعَلَّمْنهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً و بندهاي از بندگان ما را یافتند که رحمتی از جانب خود به او داده، و دانشی از نزد خویش به او آموخته
از او یاد شده است. او « بندهي خدا » برده نشده است، و تنها با عنوان « معلم » بودیم. نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات قرآن نامی از
مردي دانشمند بود که از اسرار جهان آگاهی داشت و معلّم موسی شد، ولی از برخی احادیث استفاده میشود که او پیامبري بود که
مقامی بس بلند است که زمینهساز رحمت خدا و تفسیر قرآن مهر جلد « بندگی خدا » .2 «1» . از عمري طولانی برخوردار شده است
صفحه 80 از 127
دوازدهم، ص: 261 استفاده از دانش الهی است. آري؛ از بزرگترین افتخارات انسانهاي آزاده آن است که بندهي راستین خدا
که بر « رحمتی از نزد خدا » هستند؛ زیرا هر کس بندهي خدا بود از بند شیطان، نفس، بتها و مستکبران آزاد میشود. 3. مقصود از
معلم موسی فرود آمده بود، مقام نبوت یا عمر طولانی و یا استعداد شایان وسیع و شرح صدري است که خدا به او داده بود تا
پذیراي علم الهی گردد. 4. دانش معلم موسی یک علم عادي نبود، بلکه علمی از نزد خدا بود به طوري که او را بر اسرار جهان و
.2 «1» . رموز حوادث آگاه میساخت. آموزهها و پیامها: 1. به دنبال آموزگارانی بروید که بندهي خدا و دانشمندان الهی باشند
بندگی خدا از افتخارات بزرگ و زمینهساز نزول رحمت و علم الهی بر انسان است. 3. جوهرهي علم دانشمندان الهی از بندگی خدا
سرچشمه میگیرد. *** ص: 262 قرآن کریم در آیات شصت و ششم تا هفتادم سورهي کهف به
70 . قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَی أَن تُعَلِّمَنِی مِمَّا - گفتمان موسی و معلم او و شرایط دانشجوي علم اشاره میکند و میفرماید: 66
عُلِّمْتَ رُشْداً* قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً* وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَی مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً* قَالَ سَتَجِدُنِی إِن شَآءَ اللَّهُ صَابِراً وَلَآ أَعْصِ ی
آیا از تو پیروي کنم تا از آنچه به تو » : لَکَ أَمْراً* قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْئَلْنِی عَن شَیْءٍ حَتَّی أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً موسی به او گفت
در واقع تو نمیتوانی با من شکیبایی کنی!* و چگونه بر چیزي » : معلّم او) گفت ) *«؟ آموزش داده شده، هدایت را [به من بیاموزي
اگر خدا بخواهد بزودي مرا شکیبا خواهی یافت؛ و در هیچ » : موسی) گفت ) *«!؟ که به شناخت آن احاطه نداري شکیبایی کنی
بنابراین اگر به دنبال من میآیی، پس هیچ چیز از من مپرس، تا یادي از آن » : معلّم او) گفت ) *«. کاري تو را نافرمانی نخواهم کرد
نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات شرایط معلم و شاگرد و آداب دانشجویی و طلبگی بیان شده است؛ یعنی «. را براي تو پدید آرم
این آیات آموزههایی اخلاقی، علمی براي همهي معلمان و شاگردان در بردارد که عمل به آنها از لغزشهاي بسیاري جلوگیري
میکند. 2. در این آیات بیان شده که معلم باید: اولًا، خود آموزش دیده و متخصص باشد، تا بتواند مطالب صحیح به شاگرد
بیاموزد. ثانیاً، در مورد هر دانشجو دقت کند که چه چیزي به صلاح اوست و سبب رشد و هدایت او میشود، پس همان مطالب را
به او بگوید. ثالثاً، قبلًا با شاگردان شرط کند که صبور باشند و روند آموزش را قطع نکنند. رابعاً، شکیبا باشد و هر گاه شاگردان
3. در این آیات آداب علمآموزي و بیان شده است و آن این لغزش داشتند آنها را ببخشد. ص: 263
که شاگرد باید: الف) از استاد اجازه بگیرد و در درس او حاضر شود. ب) تواضع کند و اقرار نماید که نیاز به گوشهاي از علم
فراوان استاد دارد. پ) علاوه بر آموزش نظري، به صورت عملی نیز از معلم خود پیروي کند تا نتیجهي مطلوب بگیرد. ت) در علم
آموزي، به دنبال معلم برود، نه این که معلم به دنبال شاگرد برود. ث) به دنبال معلمی باشد که هدایتگر است و مطالبی میگوید که
به صلاح او و عامل رشد اوست. ح) قول دهد که شکیبا باشد و روند آموزش را قطع نکند. خ) همه چیز را به خواست خدا بداند و
خود را مستقل نداند. چ) قول دهد که از دستورات معلم نافرمانی نکند. ج) علم را براي عمل بیاموزد؛ یعنی علمی بیاموزد که سبب
. رشد و هدایت باشد و بتواند آن را به کار گیرد. و در مجموع هر دانشجو و طالب علمی باید در برابر استاد کاملًا مؤدب باشد. 4
هر چند پرسش کردن شاگردان از معلم امري طبیعی و مفید است، اما تأکید معلم موسی بر صبر و شکیبایی شاگردش و پرسش
نکردن در حین آموزش، به خاطر آن بود که خضر مردي فرزانه و دانشمند بود که از اسرار جهان و باطن حوادث و پدیدهها اطلاع
داشت در حالی که موسی چنین احاطهاي نداشت و به ظاهر حوادث مینگریست و ممکن بود اعمال و گفتار استاد خود را زننده
بداند، در حالی که کارهاي او کاملًا منطقی، حساب شده و مقدس بود و از این رو اصرار داشت که موسی قول دهد که در سفر
علمی بیصبري نکند و با پرسشها و اعتراضات بیجا مانع کار او نشود. 5. انسان نمیتواند در مورد، چیزي که نمیداند، صبر کند،
پس زیربناي شکیبایی، آگاهی است. این آموزهاي براي مسئولان و رهبران جامعه است که اگر اطلاعرسانیِ به تفسیر قرآن مهر جلد
دوازدهم، ص: 264 موقع و دقیق نداشته باشند و مطالب را براي مردم روشن نسازند، ممکن است ذهن برخی به خطا برود و
قضاوتهاي ناآگاهانه بنمایند. آموزهها و پیامها: 1. آداب علم آموزي و شرایط معین شده توسط معلم را رعایت کنید. 2. در برابر
صفحه 81 از 127
معلم خویش کاملًا مؤدب، مطیع و شکیبا باشید. 3. آموزش شاگردان، نظري و عملی باشد. 4. معلم روحیات شاگرد را در نظر بگیرد
و شرایط لازم را به او گوشزد کند و او را هدایت نماید. 5. انسان در برابر آنچه بدان ناآگاه است، بیصبري میکند. *** تفسیر
قرآن مهر جلد دوازدهم، ص: 265 معلم و آداب علم آموزي الف) معلم کیست؟ 1. خدا اولین معلم انسان است (بقره، 31 ؛ علق، 5
پیامبر اکرم ) «. خدا و فرشتگان و حتی مورچگان و ماهیها بر معلمی که نیکیها را آموزش دهد، درود میفرستند » .2 .( و الرحمن، 3
معلم نیکی را، جنبندگان زمین و ماهیهاي دریا و هر موجود زنده در هوا و همهي اهل آسمان و زمین، » .3 «1» ( صلی الله علیه و آله
هر کس براي خدا آموزش ببیند و براي خدا عمل کند و » .4 «2» ( پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ) «. برایش طلب آمرزش میکنند
ب) حقوق معلم: 1. به دنبال «3» ( امام صادق علیه السلام ) «. براي خدا آموزش دهد، در ملکوت آسمانها بزرگ شمرده میشود
2. از امام سجاد علیه السلام روایت شده که حقوق معلم چند .( معلم خوب رفتن و از او درخواست علم و هدایت کردن (کهف، 67
چیز است: بزرگداشت او، رعایت مجلس او، نیکو گوش دادن به او، توجه به او (روبهرو نشستن)، صداي خود را بر او بلند نکردن،
اگر کسی پرسش کرد قبل از معلم به او جواب ندهی، در مجلس درس او با کسی سخن نگویی، غیبت کسی را نزد او نکنی، اگر
«4» . کسی از او بد گویی کرد از او دفاع کنی، عیبهاي او را بپوشانی و با دوست او دشمن نشوي
ج) حقوق شاگرد: 1. چیزي به او بیاموزي که مایهي «1» ( امام صادق علیه السلام ) «. در برابر معلمان خود تواضع کنید » .3 ص: 266
نیکو » .3 «2» ( پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ) «. با نرمی و لطافت با دانشجو برخورد کنید » .2 .( هدایت و رشد باشد (کهف، 67
امام صادق علیه ) «. در برابر شاگردان خود تواضع کنید » .4 «3» ( امام سجاد علیه السلام ) «. آموزش دهید و آموزش آنان را قطع نکنید
امیرالمؤمنین علیه ) «. دانش عمیق نیست براي کسی که درس را ادامه ندهد » : د) آداب و آموزش: 1. استمرار آموزش «4» ( السلام
کسی که در آموختههاي خود زیاد فکر کند، علمش استوار میشود و چیزهایی که متوجه نشده درك » : 2. تفکر زیاد «5» ( السلام
بر شاگرد است که خود را به طلب علم عادت » : 3. کم شمردن آموختهها و خسته نشدن «6» ( امیرالمؤمنین علیه السلام ) «. میکند
ص: «7» ( امیرالمؤمنین علیه السلام ) «. دهد و از آموختن ملول نشود و آنچه را آموخته زیاد نشمرد
4. دانش را براي این امور نیاموزید: مباهات در برابر دانشمندان، بحث کردن با سبک سران، ریاکاري در مجالس، جلب توجه 267
مردم و پول گرفتن از رؤسا (این مطلب در احادیث متعدد شیعه و اهل سنت از پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و
6. ممنوعیت پنهانکاري «2» ( امام صادق علیه السلام ) «. دانش را براي خدا بیاموزید » .5 «1» .( امام رضا علیه السلام روایت شده است
دانشمندي که دانش خود را پنهان کند، به صورت بدبوترین افراد رستاخیز برانگیخته میشود و همهي جنبندگان، حتی » : در دانش
هر » : 7. آموزش، موجب افزایش علم معلم میشود «3» ( امام صادق علیه السلام ) «. جنبندگان کوچک زمین، او را لعنت میکنند
تفسیر «5» «. بهترین کمک براي رشد عقل، تدریس است » «4» ( امیرالمؤمنین علیه السلام ) «. چیزي با مصرف کم میشود مگر علم
قرآن مهر جلد دوازدهم، ص: 269 قرآن کریم در آیات هفتاد و یکم تا هفتاد و سوم سورهي کهف به آموزش موسی در جریان
73 . فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَۀِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا - سوراخ کردن کشتی و اعتراض او به معلمش اشاره میکند و میفرماید: 71
لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً* قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً* قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِي عُسْراً و
آیا آن را شکافتی تا اهلش را » : [آن دو] با شتاب به راه افتادند؛ تا وقتی سوار کشتی شدند، (معلّم) آن را شکافت. (موسی گفت
*«!؟ آیا نگفتم در واقع تو نمیتوانی با من شکیبایی کنی » : معلّم) گفت ) *«! غرق کنی؟! راستی چیز ناپسند عجیبی (به جا) آوردي
نکتهها و اشارهها: 1. قرآن از این «. مرا به خاطر فراموشکاریم مؤاخذه مکن و به خاطر کارم بر من سخت مگیر » : (موسی) گفت
آیات به بعد سخنی از همراه قبلی موسی (یوشع) به میان نمیآورد و فقط از موسی و معلم او یاد میکند. این نشان میدهد که یا
.2 «1» . مأموریت یُوشع تمام شده و بازگشته است و یا آن که او نقش چندانی در ادامهي ماجرا نداشته و نادیده انگاشته شده است
در این آیات بیان شده که سرانجام موسی با معلم همراه شد تا در محضر او آموزش ببیند و اولین کلاس درس در کشتی برگزار
صفحه 82 از 127
به پاره کردن چیزي بدون مطالعه و فکر و از روي فساد گفته میشود؛ یعنی شکافتن و سوراخ کردن کشتی توسط « خَرَق » . شد. 3
معلم، به ظاهر کاري فسادگرانه مینمود؛ هر چند در آیهي هفتاد و نهم حکمت آن بیان میشود که این کشتی متعلق به افرادي فقیر
بود که با آن در دریا کار میکردند و ص: 270 سلطان ستمگري در راه در کمین آنها بود تا این
کشتی را مصادره کند و معلم آن را سوراخ کرد تا کشتی معیوب شود و مصادره نگردد. 4. در برخی احادیث آمده که اهل کشتی
بهزودي متوجه شکاف آن شدند و سوراخ را موقتاً با وسیلهاي پر کردند و کشتی را از خطر غرق نجات دادند، اما کشتی معیوب
شده بود و از این رو از دست سلطان ستمگر که در کمین آنان بود نجات یافتند. 5. در این آیه بیان شد که موسی به معلم خود
اعتراض کرد که چرا کشتی را سوراخ کرده است. معلم مأموریتی الهی براي آموزش موسی داشت و از اسرار کارها آگاه بود اما
موسی فردي بود که بر اساس ظاهر قوانین شریعت کارها را میسنجید و خود را حافظ جان و مال مردم میدانست و نمیتوانست در
برابر کارهایی که ظاهراً خلاف وجدان و شریعت بود سکوت کند. 6. موسی بر اساس ظاهر کارها قضاوت میکرد، و از این رو
نهایت سوراخ کردن کشتی را غرق شدن مردم میپنداشت، در حالی که معلم چنین قصدي نداشت. 7. معلم براي بار دوم سخن
خود را تکرار کرد و به موسی گفت که تو نمیتوانی همراه صبوري براي من باشی و کارهاي عجیب مرا ببینی و در برابر آنها شکیبا
باشی (چراکه از اسرار آنها آگاه نیستی). 8. هر چند که موسی با معلم خود قرار گذاشته بود، صبور باشد و پرسشی نکند، اما در
برابر کار شگفتآور او، زبان به اعتراض گشود و پس از تذکر معلم بلا فاصله پشیمان شد و عذر آورد که قرار را فراموش کرده
بودم و از او خواست که بر او سختگیري نکند و اجازه دهد که بازهم همسفر او باشد. 9. هر چند در این جا پاسخ مجدد معلم بیان
نشد، از آیات بعدي استفاده میشود که او عذر موسی را پذیرفته و بازهم به شاگردش اجازه داده که در کلاس بعدي با او همراه
باشد. ص: 271 آموزهها و پیامها: 1. اگر مردان الهی کاري عجیب انجام دادند که حکمت آن را
نمیدانید، زود قضاوت نکنید و زبان به اعتراض نگشایید. 2. معلم باید با صبر و حوصله خطاهاي شاگردان را به آنها گوشزد کند.
3. معلم خوب آن است که از تقصیرات شاگردان بگذرد و بر آنان سختگیري نکند. *** قرآن کریم در آیات هفتاد و چهارم تا
هفتاد و ششم سورهي کهف به آموزش موسی در ماجراي کشتن نوجوان و اعتراض مجدد او به معلمش اشاره کرده، میفرماید:
76 . فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّۀً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُّکْراً* قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ -74
صَبْراً* قَالَ إِن سَأَلْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْراً و [باز آن دو] با شتاب به راه افتادند، تا هنگامی که
آیا شخص پاکی را، بدون (ارتکاب قتلِ) کسی کُشتی؟! راستی » : پسري را ملاقات کردند، و (معلّم،) او را کشت. (موسی) گفت
موسی) گفت: ) *«!؟ آیا به تو نگفتم که در واقع تو نمیتوانی با من شکیبایی کنی » : معلّم) گفت ) *«! چیز ناپسندي (به جا) آوردي
«. اگر بعد از این، از تو درباره چیزي پرسش کردم، پس (دیگر) با من همراهی مَکن؛ (چرا) که از نزد من به عذري رسیدهاي »
نکتهها و اشارهها: 1. در آیات پیشین سفر دریایی موسی و معلم و کلاس آموزشی آنها در کشتی بیان شد و از ظاهر این آیات
استفاده میشود که آنها از کشتی پیاده شدند و در بین راه به نوجوانی رسیدند که معلم او را کشت و این کلاس دوم تفسیر قرآن
به معناي پسر جوان است و از ظاهر آیه استفاده میشود که او جوانی « غُلام » . مهر جلد دوازدهم، ص: 272 آموزش موسی بود. 2
3. ظاهر کار معلم در کشتن نوجوانی «1» . نورس بود و تازه به سن بلوغ رسیده بود، اما مرتکب گناه و قتلی نشده و پاك بود
بیگناه، ناپسند مینمود. در آیهي هشتادم همین سوره بیان خواهد شد که این کار به دستور الهی و بر اساس دلیلی صحیح بود و
موسی از اسرار آن خبر نداشت و ملاحظه کرد که بر اساس ظاهر قوانین شریعت این کار ناپسند و منکر است و از این رو به معلم
قبلًا به تو » خویش اعتراض کرد. 4. در این آیات بیان شده که معلم به عنوان معلمی صبور و دانا بار دیگر به موسی گوشزد کرد که
5. در این آیات اشاره شده که بار «2» . ولی این بار این جمله را با تأکید بیشتري بیان کرد « گفتم که نمیتوانی با من صبر کنی
دیگر موسی پشیمان شد و زبان به عذرخواهی گشود و حتی با معلم خود منصفانه شرط کرد که اگر یک بار دیگر بر کارهاي تو
صفحه 83 از 127
ایراد گرفتم، میتوانی روابط خود را با من قطع کنی و مرا از همراهی و کلاس خود محروم نمایی. 6. در این آیات پاسخ مجدد
معلم بیان نشده، اما از ادامهي آیات که به همراهی موسی و معلم در کلاس سوم اشاره میکند، استفاده میشود که معلم بار دیگر او
را بخشیده و شرط او را پذیرفته است؛ زیرا در مرحلهي سوم بر اساس همین شرط از او جدا شد. ص
273 آموزهها و پیامها: 1. در مورد کارهاي مأموران الهی با شتاب داوري نکنید (چرا که شما از اسرار دستورات الهی به آنان اطلاع
ندارید) . 2. معلم خوب آن است که لغزشهاي شاگردان را مکرر به آنها گوشزد کند. 3. اگر شاگردي براي لغزش دوم
عذرخواهی کرد، باز هم او را ببخشید. 4. اگر شاگردي سه بار تعهد خود را نقض کرد، معلم میتواند او را از کلاس خویش
محروم سازد. *** قرآن کریم در آیات هفتاد و هفتم و هفتاد و هشتم سورهي کهف به آموزش موسی در جریان دیوارسازي و
اعتراض مجدد او و محروم شدنش از کلاس معلم اشاره میکند و میفرماید: 77 و 78 . فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَآ أَتَیَآ أَهْلَ قَرْیَۀٍ اسْتَطْعَمَآ أَهْلَهَا
فَأَبَوْاْ أَن یُ َ ض یِّفُوهُمَا فَوَجَ دا فِیهَا جِ دَاراً یُریدُ أَن یَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَ ذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً* قَالَ هذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ
بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً و [باز آن دو] با شتاب به راه افتادند، تا هنگامی که به مردم آبادي رسیدند، از مردمش غذا خواستند،
و [لی از میهمان کردن آن دو خودداري نمودند؛ و در آن [جا] دیواري یافتند که میخواست فرو ریزد، و (معلّم) آن را برپا داشت.
این (مرتبه، وقت) جدایی بین من » : معلّم) گفت ) *«. اگر (بر فرض) میخواستی حتماً بر این (کار) مزدي میگرفتی » : (موسی) گفت
و بین توست؛ بزودي به تو خبر میدهم، از سرانجام (و اسرار) آنچه را که بر آن نتوانستی شکیبایی کنی. تفسیر قرآن مهر جلد
دوازدهم، ص: 274 نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات به کلاس سوم آموزش موسی اشاره شده است. او همراه معلمش وارد شهري
شد و از آن جا که توشهي خود را تمام کرده یا از دست داده بودند، مایل شدند که مهمان مردم آن شهر شوند. البته آنان
نمیخواستند سربار جامعه شوند، بلکه احتمالًا این پیشنهاد براي آن بود که درس جدیدي به موسی بدهند. 2. مقصود از شهري که
در شمال فلسطین است. البته با « ناصِره » در کنار دریاي احمر و یا « ایله » در کشور سوریه یا « انطاکیه » ، موسی و معلم او وارد آن شدند
3. مهماننوازي نکردن مردم آن شهر نشانهي خسیس بودن آنها بود و از این رو در «1» . توجه به احادیث، احتمال سوم قويتر است
4. موسی و معلم او مسافرانی خسته و گرسنه «2» .« مردم آن شهر پَست بودند » حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که
بودند و هنگامی که مردم آن شهر مهماننوازي نکردند، شخصیت موسی جریحهدار شد و با کمال تعجب مشاهده کرد که معلمش
در برابر این بیحرمتی به بازسازي و تعمیر دیوار شکستهاي در آن شهر پرداخت؛ از این رو فکر کرد که خوب است استاد از این
مردم پست، در برابر این کار اجرتی بگیرد تا غذایی تهیه کنند و همین اشکال را بر زبان جاري ساخت و براي بار سوم مقررات
آموزشی خود را نقض کرد. 5. در آیهي هشتاد و دوم همین سوره بیان خواهد شد که معلم با آگاهی از اسرار پشت پرده و بر اساس
مأموریتی که داشت، به تعمیر دیوار کودکان یتیم پرداخت تا گنج آنان محفوظ بماند. اما موسی که بر اساس ظواهر امور قضاوت
میکرد، به او اعتراض کرد که نیکی در برابر بدي انسانهاي فرومایه سزاوار نیست و خوب بود که اجرت کار خویش را از آنان
میگرفتی. 6. از آن جا که موسی علیه السلام سه بار مقررات آموزشی کلاس معلم را شکسته ص:
275 بود و در بار دوم تعهد داده بود که اگر تکرار شد، معلم حق داشته باشد او را از کلاس محروم سازد؛ بنابراین در این بار اعلام
کرد که پس از سه بار نقض مقررات، موسی را از کلاس خود محروم میسازد. البته موسی هم حق اعتراض نداشت؛ چون معلم بر
اساس پیشنهاد و شرط قبلی عمل کرده بود. 7. جدایی شاگرد از استاد و محرومیت از دانش او، ضربهاي بزرگ براي هر انسان
فرهیختهاي است. برخی مفسران حکایت کردهاند که از موسی پرسیدند که کدام مشکل در زندگیات از همه سختتر بود؟ او
گفت: هیچ یک (از حوادثی همچون ناراحتیهاي دوران فرعون و گرفتاريهاي بنی اسرائیل) همچون خبر جدایی معلمم بر قلب من
بنابراین برگشت دادن هر چیزي به سوي «2» ؛ در اصل به معناي بازگشتن یا بازگشت دادن چیزي است « تأویل » .8 «1» . اثر نکرد
اصل یا دلیل آن و توجیه کارها با بیان اهداف و مقاصدش، نوعی تأویل است. و در این جا مقصود بیان اهداف و توجیه کارهاي
صفحه 84 از 127
. معلم، همچون سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و بازسازي دیوار است که در آیات بعدي خواهد آمد. آموزهها و پیامها: 1
مهمان نوازي مخصوصاً نسبت به مسافران، لازم است. 2. نامهربانی مردم را با نیکی به آنان پاسخ دهید. 3. اگر شاگرد مقررات
آموزشی را سه بار نقض کرد، معلم میتواند او را از کلاس خویش محروم سازد. 4. قبل از اخراج شاگرد از کلاس، پاسخ
اشکالات او را بدهید (تا مشکلی در ذهن او باقی نماند). *** ص: 276 قرآن کریم در آیهي هفتاد
و نهم سورهي کهف به حکمت سوراخ کردن کشتی توسط معلم موسی اشاره میکند و میفرماید: 79 . أَمَّا السَّفِینَۀُ فَکَانَتْ لِمَسکِینَ
یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَآءَهُم مَّلِکٌ یَأْخُ ذُ کُلَّ سَ فِینَۀٍ غَصْ باً امّا [آن کِشتی، پس از آنِ بینوایانی بود، که (با آن)
در دریا کار میکردند؛ و خواستم آن را معیوب کنم، در حالی که آن طرفِ آنان سلطانی بود که هر کشتی (سالمی) را به ستم
میگرفت. نکتهها و اشارهها: 1. پس از سه بار اعتراضِ موسی به معلمش و نقض مقررات آموزشی، معلم تصمیم گرفت که از او
جدا شود. معلم قبل از جدایی، اسرار وقایع قبلی را براي موسی بیان کرد تا فهم این حوادث، کلیدي براي پاسخ پرسشهاي او باشد.
2. در این آیه بیان شده که کار سوراخ کردن کشتی هر چند ظاهراً زننده بود و موسی را به اعتراض وا داشت اما هدف و حکمتی
در برداشت؛ یعنی معلم میخواست کشتی مستمندان به دست پادشاه ستمگر نیفتد؛ از این رو آن را معیوب کرد تا آن پادشاه از این
این کار را کرد؛ یعنی آسیب جزئی « اهم و مهم » کشتی معیوب صرف نظر کند. 3. برخی مفسران گفتهاند که معلم بر اساس قاعدهي
به کشتی مستمندان کار بدي بود، اما او با انجام این کار بد از کار بدتري جلوگیري کرد و اگر صاحبان کشتی از این کار اطلاع
در اصل به معناي پشت سر است، اما در این جا مقصود آن است که پادشاه ستمگر در « وَراء » .4 «1» . مییافتند، رضایت میدادند
در اصل به معناي « مساکین » .5 کمین کشتی مستمندان بود و خطر در نزدیکی آنان بود. ص: 277
سکون، ضعف و ناتوانی و گاهی به معناي فقر شدید مالی است و در این جا مقصود کسی است که مالک چیزي باشد، اما
آموزهها و پیامها: 1. منافع «1» . جوابگوي نیازهاي او نباشد. البته ممکن است مقصود از واژهي مسکین در این جا فقر قدرت باشد
مستمندان جامعه را در برابر پادشاهان ستمگر حفظ کنید. 2. گاهی معلمان الهی اسراري میدانند و کارهاي شگفتآور و
حکمتآمیزي انجام میدهند که دیگران از آنها بیخبرند (پس در مورد کارهاي آنان زود قضاوت نکنید). *** قرآن کریم در
آیات هشتادم و هشتاد و یکم سورهي کهف به حکمت کشتن نوجوان توسط معلم موسی اشاره میکند و میفرماید: 80 و 81 . وَأَمَّا
الْغُلمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشینَآ أَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیناً وَکُفْراً* فَأَرَدْنَآ أَن یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْراً مِّنْهُ زَکَوةً وَأَقْرَبَ رُحْماً و امّا [آن پسر، پس
پدر و مادرش باایمان بودند، و هراس داشتیم که آن دو را به طغیان و کفر وا دارد.* و خواستیم که پروردگارشان به جاي (او،
فرزندي) به آن دو دهد که از جهت پاکی بهتر و از نظر مهربانی نزدیکتر از او باشد. نکتهها و اشارهها: 1. در مورد این آیه مفسران
دو احتمال دادهاند: نخست آن که معلم میترسید که آن فرزند سرکش و کفرپیشه، پدر و مادر مؤمنش را اذیت کند. تفسیر قرآن
«1» . مهر جلد دوازدهم، ص: 278 و دوم آن که معلم میترسید آن فرزند سرکش و کافر، پدر و مادرش را با زور به کفر بکشاند
البته جمع بین دو احتمال در این آیه مانعی ندارد. 2. معلم موسی، یک دانشمند الهی بود و از اسرار امور با خبر بود و مأموریتی
تربیتی از طرف خدا داشت و براي جلوگیري از حوادث ناگوار آینده مأموریت یافت که آن نوجوان را بکشد؛ زیرا او خود را
و به خاطر دوستی و خدمت به این خانواده و جلوگیري از انحرافات بعدي اقدام به چنین «2» مسئول آیندهي مردم نیز میدانست
کاري کرد. 3. مفسران قرآن در مورد توجیه کار معلم در کشتن نوجوان دو تفسیر ارائه کردهاند: الف) گروهی بر آن هستند که آن
و معلم اشاره کرد که این نوجوان «3» نوجوان بالغ بود و راه کفر را در پیش گرفته بود و به خاطر ارتداد و فسادگري جایز القتل بود
نه تنها اکنون مشغول به کفر و طغیان است، بلکه ممکن است در آینده پدر و مادرش را نیز به این راه بکشد؛ پس کشتن او طبق
موازین ظاهري شریعت صحیح بود. ب) برخی دیگر از مفسران برآناند که در جهان هستی دو نظام تشریع و تکوین حاکم است و
پیامبران الهی همچون موسی و انسانهاي معمولی مأمورند که بر اساس نظام تشریع و قوانین ظاهري عمل کنند. و طبق این نظام
صفحه 85 از 127
کشتن چنین نوجوانی جایز نبود و از این رو موسی اعتراض کرد، اما در نظام تکوین گاهی خداي متعال براي آزمایش بندگان
ص: 279 اموال و جانهاي مردم را میگیرد تا ثابت شود که چه کسی شکیباتر است و یا برخی افراد
را گرفتار مصیبتها میکند و یا به خاطر مصلحتی به مأموران خویش دستور میدهد که جان فرزندي را بگیرند تا فرزند بهتري به
آنان عطا کند. و مانعی ندارد که معلم موسی از مأموران نظام تکوین خدا و مأموران باطنی باشد و از این روست که او میگفت من
البته هر چند این دو خطِّ ظاهر و باطن عالم به صورت هماهنگ انسانها را به کمال میرساند اما «1» . از پیش خود کاري نمیکنم
مرز آنها از هم جداست و هر کدام ضوابط خاص خود را دارد؛ یعنی بدون شک کسی حق ندارد مثل معلم موسی کودکی را با
مصلحتاندیشی بکشد یا کشتی مردم را سوراخ کند، مگر آن که از طرف حاکم و مالک حقیقی، یعنی خداي متعال اجازه و
در این آیات به معناي پاکیزگی و طهارت است و مفهوم وسیعی دارد که شامل ایمان و « زکات » 4. واژهي «2» . مأموریت داشته باشد
عمل صالح در امور دینی و دنیوي میشود و در این جا مقصود آن است که خدا میخواست به جاي آن نوجوان سرکش و
کفرپیشه، فرزندي صالح به آن پدر و مادر مؤمن عطا کند. 5. در برخی احادیث روایت شده که خدا به جاي آن جوان پسر، دختري
آموزهها و پیامها: 1. فرزندان به پدر و مادر «3» . به آن پدر و مادر مؤمن عطا کرد که هفتاد پیامبر از نسل او به وجود آمدند
سختگیري نکنند و آزار نرسانند که موجب بدفرجامی آنان میشود. 2. اگر خدا نعمتی را از شما گرفت (زیاد ناراحت نشوید و
صبور باشید؛ ص: 280 زیرا) ممکن است بهتر از آن را به شما بدهد. 3. خدا مأموران فرزانهاي دارد
که کارهاي شگفتآوري میکنند که به مصلحت مردم است (پس در برابر کارهاي مردان الهی زود قضاوت نکنید). *** قرآن
کریم در آیهي هشتاد و دوم سورهي کهف به حکمت و اسرار دیوارسازي معلم موسی اشاره میکند و میفرماید: 82 . وَأَمَّا الْجِدَارُ
فَکَانَ لِغُلمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَۀِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صلِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَۀً مِّن
رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً و أمّا [آن دیوار، پس از آنِ دو پسر یتیمی بود که در شهر بودند، و زیرِ
آن، گنجی براي هر دو وجود داشت، و پدرشان شایسته بود؛ و پروردگار تو میخواست که به رشدشان برسند و گنجشان را
استخراج کنند؛ در حالی کهرحمتی از جانب پروردگارت بود؛ و آن (کارها) را به فرمان خود انجام ندادم؛ این سرانجام (و اسرار)
نکتهها و اشارهها: 1. در آیات پیشین بیان شد که موسی و معلم او به شهر ناصره «! چیزي است که نتوانستی بر آن شکیبایی کنی
رسیدند و از مردم آن جا درخواست غذا کردند، ولی کسی آنان را مهمان نکرد، با این حال معلم موسی، دیوار شکستهاي را در آن
شهر تعمیر کرد و هیچ اجرتی نگرفت و موسی به این کار او اعتراض کرد. 2. ایمان، نیکو کاري و شایستگی پدر و مادر آن دو یتیم
باعث شد که گنج آنها در زیر دیوار محفوظ بماند. یعنی خدا بر اساس رحمت خویش به بندهي صالحش دستور میدهد که دیوار
شکستهي آنها را بازسازي کند، تا گنج آنان به خطر نیفتد. 3. مفسران در مورد گنجی که زیر دیوار بود، گفتهاند که جنبهي معنوي
ص: 281 این گنج مهمتر از جنبهي مادياش بود؛ یعنی بر اساس احادیث شیعه و سنی، این گنج
.4 «2» . و در برخی احادیث آمده است که این لوح از طلا بود «1» حاوي لوحی بود که در آن کلمات حکمتآمیزي نوشته شده بود
مجموع داستان موسی و معلمش این آموزههاي مهم را براي ما در بر دارد: - انسان لازم است به دنبال رهبري دانشمند بگردد تا از
پرتو علم او استفاده کند. - در آموزش علم، ادب را در برابر استاد رعایت کنیم. - در هنگام دیدن صحنههاي شگفتآور زود
قضاوت نکنیم. - حوادث جهان، ظاهر و باطنی دارد؛ پس باید به چهرهي باطنی و اسرار کارها توجه کرد. - اعتراف منصفانه به
لغزشها و واقعیتها در زندگی خوب است. - ایمان و شایستگی پدر و مادر در سرنوشت فرزندان تأثیر دارد. - مردم در برابر
چیزي که نمیدانند صبر نمیکنند، بلکه دشمن آناند که نمیدانند. - قبل از همراه شدن و همسفر شدن با کسی، اول شرایط خود
را مطرح کنیم و بعد سفر را آغاز نماییم همان طور که معلم موسی به او گفت تو نمیتوانی صبر داشته باشی و ... آموزهها و پیامها:
1. اموال یتیمان را از خطر حفظ کنید (اگر چه براي این کار به شما اجرتی ندهند). 2. ایمان و شایسته کاري پدران در سرنوشت
صفحه 86 از 127
. فرزندان و نزول رحمت الهی بر آنان تأثیر دارد. 3. مردان الهی که مأموران نظام تکوین هستند، اعمالشان به دستور خداست. 4
وقتی معلمان و رهبران الهی چیزي به شما گفتند زود اعتراض نکنید و صبر کنید تا اسرار آن براي شما آشکار شود. *** تفسیر
قرآن مهر جلد دوازدهم، ص: 282
سرگذشت ذوالقرنین
. قرآن کریم در آیات هشتاد و سوم و هشتاد و چهارم سورهي کهف به جریان ذو القرنین اشاره میکند و میفرماید: 83 و 84
ذُو » وَیَسْئَلُونَکَ عَن ذِي الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُواْ عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْراً* إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَءَاتَیْنهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً و (اي پیامبر) از تو درباره
واقعاً ما در زمین به او امکانات *«(. بزودي از او براي شما یادآورياي (در قرآن) میخوانم (و پی میگیرم » : میپرسند، بگو « القَرنَین
دادیم و از هر چیزي وسیلهاي بدو دادیم؛ شأن نزول: این گونه روایت شده که گروهی از قریش پس از مشاوره با یهود تصمیم
گرفتند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را با سه پرسش امتحان کنند و از سه جریان اصحاب کهف، موسی و معلمش و ذي
صاحب دو » به معناي « ذو القرنین » . نکتهها و اشارهها: 1 «1» . القرنین سؤال کردند و این آیات فرود آمد و به پرسش آنان پاسخ داد
است و از این جهت او را بدین نام خواندهاند که به شرق و غرب جهان دست یافت، یا دو قرن حکومت کرد و یا این که در « شاخ
دو طرف سر او برآمدگی بود و یا تاج مخصوص او دو شاخک داشت. قرآن کریم صفات و کارهاي برجستهاي از ذو القرنین
نام « ذو القرنین » .2 «2» «. او پیامبر نبود بلکه بندهي صالحی بود » حکایت کرده و در احادیث اهل بیت علیهم السلام نیز آمده است که
یکی از شخصیتهاي تاریخی مورد بحث مورخان و مفسران بوده است و از نظر تاریخی او را بر چند شخصیت تطبیق کردهاند:
است که بعد از مرگ پدرش « اسکندر مقدونی » ص: 283 الف) برخی معتقدند که ذو القرنین همان
بر کشورهاي روم، مغرب و مصر تسلط یافت؛ سپس به شام، فلسطین، ارمنستان، عراق و ایران لشکر کشید و حتی قصد هند و چین
ب) برخی دیگر از مورخان ذو القرنین را یکی از پادشاهان «1» . بیمار شد و در سن 36 سالگی از دنیا رفت « زور » نمود و در شهر
ج) برخی دیگر نیز معتقدند که ذو القرنین همان «2» . است « مَأرب » یمن میدانند و میگویند سدّي که بنا کرد همان سد مشهور
است که یکی از پادشان هخامنشی ایران بود و در کتاب مقدس یهودیان از او نام برده شد و اوست که یهودیان را از « کورش کبیر »
او به شرق و غرب و شمال مسافرت کرد و لشکر کشیها نمود و در قفقاز سد محکمی بنا کرد. «3» . دست پادشاهان بابل نجات داد
3. ماجراي ذو القرنین در میان مردم مطرح بود، ولی ابهامات و اختلافاتی در مورد آن وجود داشت و قرآن اصل و واقعیت ماجرا «4»
در اصل به معناي طنابی است که به وسیلهي آن از درختان خرما بالا میروند؛ سپس به هرگونه وسیلهاي « سَبَب » . را بیان کرد. 4
اطلاق شده است. در این آیه نیز مفهوم وسیعی دارد و شامل همهي اسبابی میشود که خدا در اختیار ذوالقرنین گذاشته بود؛
«5» . همچون عقل و درایت کافی، مدیریت صحیح و قدرت و لشکر و امکانات مادي و معنوي که براي رسیدن به هدف لازم بود
ص: 284 آموزهها و پیامها: 1. پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ پرسشهاي اساسی مردم را از خدا
. دریافت میکرد و چیزي از خود نمیگفت. 2. ذو القرنین مرد شایستهاي بود که خدا امکانات و وسایلی در اختیار او گذاشته بود. 3
هر عملی وسیلهاي دارد (که براي رسیدن به پیروزي و هدف باید از آن وسایل استفاده کرد). *** قرآن کریم در آیات هشتاد و
پنجم و هشتاد و ششم سورهي کهف به سفر غربی ذوالقرنین اشاره میکند و میفرماید: 85 و 86 . فَأَتْبَعَ سَبَباً* حَتَّی إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ
الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَۀٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْماً قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً و وسیله (ها) را دنبال
کرد؛* تا هنگامی که به غروبگاه خورشید رسید، (و در تصورش) آن را یافت که در چشمه گِلآلودِ تیرهاي، غروب میکند؛ و نزد
اي ذُوالقرنین! یا این که (آنان را) عذاب میکنی و یا این که میانشان (رفتار) نیکویی در پیش » : آن گروهی را یافت، گفتیم
نکتهها و اشارهها: 1. هر کاري در این جهان سبب و وسیلهاي دارد و از این رو خدا به ذوالقرنین اسباب داد و او از آنها «. میگیري
صفحه 87 از 127
براي پیشرفت و پیروزي استفاده کرد. 2. در این آیه به غروب خورشید در چشمهي گلآلود اشاره شده است. این مطلب بر اساس
خطاي چشم انسان بیان شده است؛ چون در حقیقت زمین به دور خود و خورشید میچرخد و طلوع و غروب به وجود میآید، پس
طلوع و غروب واقعی ازآن زمین است نه خورشید، اما انسان در ساحل دریا احساس میکند که خورشید در آب فرو میرود. تفسیر
قرآن مهر جلد دوازدهم، ص: 285 جالب آن است که قرآن کریم این خطاي دید انسان را به صورت یک گزارهي خبري واقعی
بیان نکرده بلکه آن را به احساس ذو القرنین نسبت داده است (وجدها تغرب: آن را یافت) و این از دقتهاي شگفتانگیز قرآن
استفاده کردهاند که ذوالقرنین پیامبر بوده است، ولی این احتمال نیز وجود « ما به ذوالقرنین گفتیم » است. 3. برخی از مفسران از تعبیر
همان طور که بیان کردیم، در برخی «1» ؛ دارد که مقصود از این آیه الهام قلبی باشد که در مورد غیر پیامبران نیز وجود دارد
4. مقصود از محل غروب آفتاب یا سواحل غربی که به «2» . احادیث روایت شده که ذوالقرنین پیامبر نبود، اما بندهي صالحی بود
نظر میرسید خورشید در آب فرو میرود، کجاست. اگر ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی باشد، منظور کشورهاي غربی آفریقا و
مقصود شمال آسیاي صغیر است که داراي خلیجهاي «3» ، سواحل آن جاست که توسط او فتح شد و اگر منظور کورش باشد
«4» . کوچکی است که به صورت چشمههایی نمایان میشود و به نظر میرسد خورشید در هنگام غروب در آن جا فرو میرود
آموزهها و پیامها: 1. براي رسیدن به هدف از وسایل استفاده کنید. 2. جهانگردي را از ذوالقرنین بیاموزید که به غرب جهان
مسافرت کرد. *** ص: 286 قرآن کریم در آیات هشتاد و هفتم و هشتاد و هشتم سورهي کهف به
برخورد عادلانهي ذوالقرنین با ستمکاران و مؤمنان اشاره میکند و میفرماید: 87 و 88 . قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَی رَبِّهِ
امّا کسی که ستم » : فَیُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُّکْراً* وَأَمَّا مَنْ ءَامَنَ وَعَمِلَ صلِحاً فَلَهُ جَزَآءً الْحُسْنَی وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْراً (ذو القرنین) گفت
کرده است، پس در آینده او را عذاب خواهیم کرد؛ سپس به سوي پروردگارش باز گردانده میشود، و او را با عذابی ناشناخته
مجازات خواهد کرد!* و اما کسی که ایمان آورد و [کار] شایسته انجام دهد، پس براي او پاداشی نیکوتر است؛ و بزودي از فرمان
در این آیات استفاده میشود که « ظلم و ایمان » نکتهها و اشارهها: 1. از مقابلهي دو واژهي «. خود براي او (سخنی) آسان گوییم
همان شرك و اعمال ناشایست است؛ یعنی ذوالقرنین به مردم اشاره کرده که آنها در برابر او به دو گروه مؤمنان « ظلم » مقصود از
2. در این آیه به یک اصل اساسی در مدیریت و حکومت اشاره شده است؛ یعنی «1» . نیکوکار و مشرکان ستمکار تقسیم میشوند
اصل تشویق افراد شایسته و تنبیه افراد خطاکار. این اصل عامل پیروزي و پیشرفت است و ذوالقرنین از این اصل به خوبی استفاده و
اعلام کرده است که هر کس تسلیم برنامههاي سازندهي الهی شود، پاداش نیک میگیرد و تکالیف سخت همچون مالیات سنگین
بر عهدهي او نمیگذاریم و هر کس در برابر برنامههاي الهی موضع خصمانه بگیرد و به شرك و ظلم ادامه دهد، مجازات خواهد
شد. 3. امام علی علیه السلام در نامهاي به مالکاشتر میفرماید: ص: 287 هیچگاه نباید نیکوکار و
بدکار در نظر تو یکسان باشند؛ زیرا این امر سبب میشود که نیکوکاران به کار خود بیرغبت شوند و بدکاران جسور و بیپروا
آموزهها و پیامها: 1. به اصل مدیریتی تشویق نیکوکاران و تنبیه بدکاران عمل کنید. 2. ستمکاران هم در دنیا و هم در «1» . گردند
آخرت گرفتار عذاب میشوند. 3. تکلیف سخت بر عهدهي نیکوکاران گذاشتن، شایستهي یک حکومت عادلانه نیست، بلکه
آسانگیري مطلوب است. *** قرآن کریم در آیات هشتاد و نهم تا نود و یکم سورهي کهف به سفر شرقی ذوالقرنین و ویژگی
91 . ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً* حَتَّی إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَ دَهَا تَطْلُعُ عَلَی قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا - مردم شرق اشاره کرده، میفرماید: 89
سِتْراً* کَ ذلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْراً سپس وسیله (ها) را دنبال کرد؛* تا به محل طلوع خورشید رسید؛ (و در تصورش) آن را
یافت که بر گروهی طلوع میکند که در برابر آن هیچ پوششی براي آنان قرار نداده بودیم.* (کار ذو القرنین) اینچنین بود، و بیقین
به آنچه نزد او بود، با آگاهی احاطه داشتیم. نکتهها و اشارهها: 1. مردم مشرق زمین که ذوالقرنین با آنان برخورد کرد، در مرحلهاي
ابتدایی زندگی میکردند، تا آن جا که برهنه بودند یا پوشش بدنی بسیار ص: 288 کمی در برابر
صفحه 88 از 127
.2 «1» . آفتاب داشتند و یا این که خانه نداشتند و یا در بیابانی زندگی میکردند که کوه و درخت و پناهگاه در برابر آفتاب نداشت
در این آیات به طلوع خورشید اشاره شده که خطاي دید انسان است و براي این که قرآن این خطاي مشهور را نپذیرد، طلوع
. خورشید را به احساس ذو القرنین نسبت میدهد که او این گونه دریافت. این نیز از دقتهاي قرآن در بیان مسائل علمی است. 3
خدا احاطهي کامل بر ذو القرنین و برنامههاي او داشت و او را راهنمایی میکرد. آموزهها و پیامها: 1. براي رسیدن به اهدافتان از
وسایل مناسب استفاده کنید. 2. جهانگردي را از ذو القرنین بیاموزید که مسافرتی به مشرق زمین داشت. *** قرآن کریم در آیات
نود و دوم تا نود و چهارم سورهي کهف به ملاقات ذو القرنین با مردمی ناآشنا به زبان و تقاضاي سد سازي آنان اشاره میکند و
94 . ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً* حَتَّی إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَ دَ مِن دُونِهِمَ ا قَوْماً لَا یَکَ ادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا* قَالُواْ یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ - میفرماید: 92
یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلَی أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَ دّاً سپس وسیله (ها) را دنبال کرد؛* تا
هنگامی که به میان دو سدّ (کوهی) رسید، نزد آن دو گروهی را یافت، که به فهم عمیق هیچ گفتاري نزدیک نبودند.* (آن گروه)
اي ذو القرنین! در واقع یَأجُوج و مَأجُوج در این سرزمین فسادگرند، و آیا هزینهاي در اختیار تو قرار دهیم، تا این که بین ما » : گفتند
ص: 289 نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات به سرزمینی اشاره شده که «؟ و بین آنان سدّي قرار دهی
ذو القرنین در آن جا سدّي آهنین بنا کرد. برخی مفسران قرآن این منطقه را ارمنستان، یعنی منطقهي قفقاز میدانند که در تنگهي
آن » 2. مفسران قرآن در مورد تعبیر «1» . سدّي آهنی وجود دارد و براي جلوگیري از هجوم اقوام وحشی بنا شده است « داریال »
دو احتمال دادهاند: نخست آن که مردم آن منطقه با زبان ذو القرنین آشنا نبودند و با ،«. مردم، سخن را به خوبی درك نمیکردند
اشاره با او سخن میگفتند؛ و دوم آن که آنان محتواي سخنان را درك نمیکردند و از نظر فکري عقبافتاده بودند. 3. مردم آن
منطقه از امکانات اقتصادي خوبی بهرهمند بودند، اما از نظر صنعت سدسازي عقب مانده بودند. و از این رو حاضر شدند هزینهي
دو بار در قرآن یاد « یَأجُوج و مَأجُوج » این سد مهم را به عهده بگیرند به شرط آن که ذو القرنین آن را طراحی و اجرا کند. 4. از
شده است؛ یکی در آیات فوق و دیگري در آیهي 96 سورهي انبیاء. مفسران برآناند که این دو قبیله وحشی و جنگوجو بودند و
تفسیر قرآن مهر جلد «2» . در قسمتهاي شمال آسیا زندگی میکردند و براي مردم اطراف خود مزاحمتهایی ایجاد میکردند
5. حاکمان الهی نمیتوانند نسبت به سرنوشت مردم بیتفاوت باشند و حتی اگر با زبان و تمدن ناآشنا باشند، دوازدهم، ص: 290
. باز هم باید به هر صورت به درد دل آنان گوش فرا داد و نیاز آنان را برطرف ساخت و دشمنانشان را دفع کرد. آموزهها و پیامها: 1
رهبران جامعه به سرزمینهاي دوردست قلمرو خود مسافرت کنند و به درد دل مردم گوش دهند. 2. ناآشنایی به زبان و دوري از
. تمدّن مانع ارتباط رهبر با مردمش نشود. 3. مردم در هزینههاي امنیتی کشور مشارکت کنند و بخشی از آن را به عهده بگیرند. 4
مردم و حکومت در برابر دشمنان فسادگر همکاري کنند. *** قرآن کریم در آیات نود و پنجم تا نود و هفتم سورهي کهف به
97 . قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی - ساخته شدن سدّي آهنین توسط ذو القرنین با همکاري مردم اشاره میکند و میفرماید: 95
بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْماً* ءَاتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّی إِذَا سَاوَي بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُواْ حَتَّی إِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ ءَاتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ
آنچه که پروردگارم در آن به من امکانات داده (از هزینه شما) » : قِطْراً* فَمَا اسْطعُواْ أَن یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطعُواْ لَهُ نَقْباً (ذو القرنین) گفت
بهتر است؛ پس مرا با نیروي (انسانی) یاري دهید، تا میان شما و میان آنان سدّ محکمی قرار دهم؛* قطعات آهن برایم بیاورید. تا
گفت: «. بدمید، تا هنگامی که آن (قطعات آهن را همچون) آتش گرداند » : گفت «. وقتی که بین دو طرف (کوه) را مساوي کند
و (فسادگران) نتوانستند از آن بالا روند؛ و نتوانستند در آن سوراخی ایجاد *«. مس گداختهاي برایم بیاورید تا بر آن (سدّ) بریزم »
همه به یک معناست و آن « سُدّ » و « سَ دّ » و « رَدْم » کنند. ص: 291 نکتهها و اشارهها: 1. واژههاي
سد محکم است؛ یعنی ذو القرنین به مردم قول داد که سدّي « ردم » ولی «1» حایل یا دیوارهاي است که میان دو چیز ایجاد میکنند
به معناي کنارههاي دو کوه است. از این تعبیر استفاده میشود که « صَدَفین » . محکمتر از آنچه درخواست کردند برایشان بنا کند. 2
صفحه 89 از 127
میان کوهها شکافی بوده که قوم یأجوج و مأجوج از آن وارد میشدند و مردم را اذیت میکردند. 3. در این آیات از سدّي آهنی و
مسی یاد شده است، یعنی او در سدسازي از ورقهاي آهن استفاده کرد و آنها را با لایهاي از مس پوشاند تا آهن را از نفوذ هوا و
پوسیده شدن حفظ کند. این مطلب نشان دهندهي پیشرفت صنعت در میان قوم ذو القرنین بوده است. 4. در این آیه از دمیدن آتش
بر آهنها یاد شده است؛ یعنی ذو القرنین میخواست با حرارت دادن قطعات آهن آنها را به همدیگر متصل سازد و سدّ یکپارچهاي
بسازد؛ کاري شبیه جوشکاري امروزي. 5. امنیت اجتماع و کشور از مهمترین مسائل حکومتی است؛ از این رو رهبري حکیم
همچون ذو القرنین، کار پرزحمت سدسازي را به عهده گرفت تا از هجوم فسادگران به مردم بیدفاع جلوگیري کند. 6. ذو القرنین
رهبري دانا بود؛ یعنی از طرفی به مردم اشاره کرد که من نیازي به امکانات شما ندارم و خدا وسایل بهتري در اختیار من گذاشته
است، یعنی حکومت را نیازمند معرفی نکرد. و از طرف دیگر زمینهي مشارکت مردم در سدّ سازي را فراهم کرد و به تفسیر قرآن
مهر جلد دوازدهم، ص: 292 آنان دستور داد که قطعات آهن و مس و کورههاي ذوب آهن فراهم سازند؛ یعنی نیروي انسانی و
. مردمی را به کار گرفت تا آنان تجربه بیاموزند و احساس مشارکت کنند و در آینده قدر آن سد را بدانند. آموزهها و پیامها: 1
رهبران الهی به آنچه خدا داده قناعت کنند و چشم به مال مردم نداشته باشند. 2. مردم را در کارهاي دفاعی و امنیتی مشارکت
دهید. 3. جلوي فسادگران را با سدّهاي محکم بگیرید و از ملت خود دفاع نمایید. 4. از پیشرفتهترین روشها و محکمترین مواد در
سازندگی کشور استفاده کنید. 5. سدهاي دفاعی را چنان محکم کنید که قابل نفوذ و شکست نباشد. *** قرآن کریم در آیهي نود
و هشتم سورهي کهف به سخنان فروتنانه و یاد قیامت اشاره میکند و میفرماید: 98 . قَالَ هذَا رَحْمَۀٌ مِّن رَّبِّی فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ
این رحمتی از جانب پروردگار من است؛ و هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، » : دَکَّآءَ وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقّاً (ذو القرنین) گفت
نکتهها و اشارهها: 1. ذو القرنین با ساختن سد کار مهمی انجام «. آن (سدّ) را خُرد و هموار گرداند؛ و وعده پروردگارم حق است
داده بود و میبایست همچون مستکبران مباهات کند و بر خود ببالد، اما او مرد خدا بود و با نهایت ادب و فروتنی اظهار داشت که
همهي اینها از رحمت پروردگار من است؛ یعنی علم و قدرت و اسباب را او در اختیار من گذاشته است و من مستقلًا تفسیر قرآن
مهر جلد دوازدهم، ص: 293 چیزي از خودم ندارم تا بر کسی منت بگذارم. 2. ذو القرنین در آخرین سخنانی که قرآن از او نقل
کرده، به ناپایداري دنیا و وعدهي حقّ رستاخیز اشاره کرده است، تا مردم گمان نکنند که این سد آهنین جاودانی است، بلکه
این هشداري است براي شیفتگان دنیا و ثروتاندوزان. آموزهها و «1» . حوادث آستانهي رستاخیز سازمان دنیا را درهم میریزد
پیامها: 1. انسان هر قدر هم نیرومند شود نباید مغرور گردد بلکه همه چیز را از رحمت پروردگار بداند و بر او تکیه کند. 2. همهي
چیزهاي دنیا، حتی سدهاي پولادي جاودان و پابرجا نمیماند و روزي زایل میشوند. *** قرآن کریم در آیهي نود و نهم سورهي
کهف به حوادث آستانهي قیامت و به صدا در آمدن شیپور آن اشاره میکند و میفرماید: 99 . وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ
وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنهُمْ جَمْعاً و در آن روز برخی آنان را رها میکنیم که در برخی [دیگر] موج زنند، و در شیپور دمیده میشود؛
در این آیه، یا اشاره به کثرت مردم است و یا به لرزهاي که به اندام « موج » و آنان را کاملًا جمع میکنیم؛ نکتهها و اشارهها: 1. تعبیر
البته تفسیر اول با ظاهر آیه سازگارتر است. تفسیر قرآن مهر جلد «2» . انسانها میافتد و همچون امواج آب اندام آنها میلرزد
2. از مجموع آیات قرآن استفاده میشود که در پایان جهان و براي برپایی قیامت، دو حادثهي مهم اتفاق دوازدهم، ص: 294
میافتد: نخست آن که نظام جهان درهم میریزد و همهي موجودات هلاك میشوند. و دوم این که مردگان برانگیخته میشوند و
که «1» در صحنهي رستاخیز گردآوري میشوند. قرآن کریم از این دو حادثه با عنوان نفخ صور یا دمیدن در شیپور یاد کرده است
در نفخ صور اول همهي مردم میمیرند و در نفخ صور دوم همه زنده میشوند و این آیه به نفخ صور دوم اشاره دارد. البته روشن
است که مقصود از نفخ صور، دمیدن در شیپورهاي معمولی نیست، بلکه فرمان مرگ و حیات موجودات است که با صداي بلندي
اعلام میشود. آموزهها و پیامها: 1. براي روز رستاخیز و حوادث سخت آن آماده شوید. 2. در رستاخیز همگان زنده و گردآوري
صفحه 90 از 127
میشوند. *** قرآن کریم در آیات صدم و صد و یکم سورهي کهف به ویژگیهاي کافران و فرجام عذابآلود آنان اشاره میکند
و میفرماید: 100 و 101 . وَعَرَضْ نَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِّلْکفِرینَ عَرْضاً* الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَآءٍ عَن ذِکْرِي وَکَانُوا لَایَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً و
در آن روز، جهنّم را بر کافران آشکارا عرضه میداریم؛* (همان) کسانی که چشمانشان در پرده (غفلت) ي از یاد من بود، و
هیچگاه قدرت شنوایی نداشتند. ص: 295 نکتهها و اشارهها: 1. در روز رستاخیز، جهنّم را با همهي
مجازاتهاي مختلفش کاملًا بر کافران عرضه میکنیم و همین عرضهي جهنّم بر آنان و مشاهدهي دوزخ قبل از ورود به آن، عذابی
است براي کافران. 2. کافران چشم و گوش ظاهري دارند اما با اعمال و صفات خود، آنها را از کار انداختهاند و نمیتوانند حقایق
را ببینند و بشنوند و درك کنند و به یاد خدا بیفتند. آري؛ تعصبها، کینهتوزيها و صفات زشت دیگر، حجابی سنگین بر چشم و
دیدن ،« کافران با چشم خود یاد و ذکر خدا را نمیبینند » گوش آنان انداخته و آنان را گرفتار غفلت کرده است. 3. منظور از تعبیر
. آثار خدا و چهرهي حق است، ولی کافران چشم حقیقت بین ندارند تا آثار خدا را ببینند و به یاد او بیفتند. آموزهها و پیامها: 1
آتش دوزخ بر کافران عرضه میشود (پس دست از کفر و لجاجت بردارید). 2. کافران چشم حقیقتبین و گوش شنوا ندارند (از
این رو گرفتار آتش میشوند). 3. چشم و گوش خود را بر یاد خدا نبندید که گرفتار عذاب میشوید. *** قرآن کریم در آیهي
صد و دوم سورهي کهف در مورد انتخاب ولایت غیر خدا هشدار میدهد و میفرماید: 102 . أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَن یَتَّخِ ذُواْ
عِبَادِي مِن دُونِی أَوْلِیَآءَ إِنَّآ أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکفِرینَ نُزُلًا آیا کسانی که کفر ورزیدند، پنداشتند که جز من، بندگانم را بعنوان سرپرستان
(خود) میگیرند؟! در حقیقت ما جهنّم را براي کافران، (بعنوان جایگاه نخستین) پذیرایی آماده کردهایم! تفسیر قرآن مهر جلد
دوازدهم، ص: 296 نکتهها و اشارهها: 1. مقصود از بندگان خدا که کافران آنها را به عنوان سرپرست و ولیّ خود انتخاب میکنند،
افرادي همچون مسیح و فرشتگان هستند که با همهي عظمت مقام، بنده و نیازمند هدایت خدا هستند و نمیتوانند مستقلًا ولایت و
سرپرستی مردم را به عهده بگیرند. 2. ولایت و سرپرستی افراد بر هم دیگر دو گونه است: نخست ولایت استقلالی و در عرض
ولایت خدا که نوعی شرك است و کسی غیر مستقل از خدا نیست تا بتواند سرپرست و ولیّ مردم شود و در این آیه به این معناي
ولایت اشاره شده است. و دوم ولایت طولی؛ یعنی خدا به کسی رخصت ولایت دهد و یا پیامبر یا امامی را سرپرست مردم قرار دهد
به معناي منزلگاه و « نُزُل » . که این ولایت منافاتی با توحید ندارد، بلکه قبول آن لازمهي توحید و به معناي پذیرش فرمان خداست. 3
آموزهها «1» . نیز به معناي نخستین چیزي که براي پذیرایی مهمان میآورند، آمده است و در این جا ممکن است به هر دو معنا باشد
و پیامها: 1. غیر از خدا، کسی را به صورت مستقل سرپرست خود نگیرید. 2. نخستین پذیرایی از کافران با آتش دوزخ است. ***
ص: 297 قرآن کریم در آیات صد و سوم و صد و چهارم سورهي کهف به زیانکارترین مردم و
صفات آنها اشاره کرده، میفرماید: 103 و 104 . قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْملًا* الَّذِینَ ضَلَّ سَ عْیُهُمْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ
آیا شما را از زیانکارترین (مردم در) کارها، خبر دهیم؟* (همان) کسانی که تلاششان در زندگی پست » : أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُ نْعاً بگو
نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات از «. (دنیا) گم شده؛ در حالی که آنان میپندارند که ایشان کار زیرکانهاي را نیکو انجام میدهند
یک روش جالب تربیتی استفاده شده است؛ یعنی نخست مطلب به صورت پرسش مطرح شده، سپس پاسخ آن به صورت مبهم داده
. شده و در نهایت، توضیح آن آمده است. این روش براي حساس کردن شنونده و برانگیختن حسّ کنجکاوي او بسیار مفید است. 2
و زیانکاري گاهی به آن است که انسان سودي به دست نیاورد و گاهی به آن است که اصل سرمایه را نیز از دست بدهد. « خُسران »
از دست دادن سرمایه و زیانکاري گاهی در راهی است که زیاد خطرناك نیست وقابل جبران است ولی گاهی جبران ناپذیر و
خطرناك است. در این آیه از نوع اخیر زیانکاري سخن گفته شده است؛ یعنی انسان سرمایهي عمر، سلامت، عقل و استعدادهاي
خدادادي خویش را از دست بدهد و در نهایت گرفتار آتش شود. 3. زیانکاران گاهی متوجه زیان میشوند و در صدد جبران
خسارت برمیآیند، اما گاهی جهل مرکب دارند، یعنی فکر میکنند که نه تنها زیان ص: 298
صفحه 91 از 127
نکردهاند بلکه کار نیکی کرده و سود نمودهاند؛ از این رو در همان مسیر به حرکت خویش ادامه میدهند و بر زیان خود میافزایند.
این افراد زیانکارترین مردم هستند. 4. زیانکاري گاهی در یک رشتهي تجاري و یک عمل و معامله است و گاهی در همهي اعمال،
5. تعبیر «1» . رشتهها و معاملات؛ در این آیه اشاره شده که کافران در همهي برنامهها و اعمال خویش گرفتار زیانکاري شدهاند
گویا اشاره به آن است که آثار اعمالشان از بین میرود، هر چند اصل عمل تغییر شکل ،«. کافران زیانکار اعمالشان گم میشود »
«2» . میدهد و نابود نمیشود؛ همان طور که ماده و انرژي در جهان به یکدیگر تبدیل میشوند و گم میشوند اما نابود نمیشوند
6. زیانکاران تصور صحیحی از اعمال خویش ندارند و کارهاي بد را خوب میپندارند؛ یعنی گرفتار نوعی توهم شدهاند. این حالت
گاهی در اثر غرور، تکبّر، خودمحوري، حُب ذات و حتی تملّق و چاپلوسی دیگران به وجود میآید و گاهی نیز شیطان اعمال زشت
7. در احادیث اسلامی روایت شده که «3» . را براي انسان میآراید؛ چنان که در برخی آیات قرآن به این مطلب اشاره شده است
زیانکارترین مردم، یهودیان و مسیحیان هستند که در آغاز بر حق بودند، اما پس از بدعتهایی که در دین گذاشتند، گمان کردند
که کار نیکی میکنند. و یا در حدیث دیگري روایت شده مقصود از زیانکارترین مردم، خوارج یا تفسیر قرآن مهر جلد دوازدهم،
البته این گونه احادیث به مصادیق این آیه اشاره «1» . ص: 299 راهبان گوشهگیر، یا منکران ولایت امام علی علیه السلام هستند
میکنند و گرنه مفهوم آیه وسیع است و شامل افراد زیادي در گذشته، حال و آینده میشود. 8. از دست دادن سرمایههاي فطري
بالاترین زیانهاست: امام خمینی رحمه الله در این مورد مینویسند: به خدا قسم که انسان خسارتش به قدري است که اگر اطلاع بر
آن حقیقتاً پیدا کند، آرام و قرار نخواهد گرفت، تمام سرمایههاي سعادت خود را از دست داده، سهل است، در راه تحصیل شقاوت
چه خسارتی بالاتر از این که انسان سرمایهي «2» . خرج نموده و با عرق جبین و کدّ یمین براي خود، جهنم و آتش تهیه کرده
سعادت ابدي را خرج در راه تحصیل شقاوت ابدي کند و آنچه را که حق تعالی به او داده که او را به اوج کمال رساند، همان او را
آموزهها و پیامها: 1. زیانکارترین مردم کسانی هستند که درك درستی از اعمال خویش ندارند و «3» !؟ به حضیض نقص کشاند
کارهاي بد را خوب میپندارند. 2. هدف نهایی شما مادیات نباشد که کوششهایتان را بیثمر میکند و زیانکار میشوید. ***
ص: 300 قرآن کریم در آیات صد و پنجم و صد و ششم سورهي کهف به ویژگیهاي دیگري از
مردم زیانکار اشاره میکند و میفرماید: 105 و 106 . أُوْلئِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِئایتِ رَبِّهِمْ وَلِقَآئِهِ فَحَبِطَتْ أَعْملُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیمَۀِ
وَزْناً* ذلِکَ جَزَآؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُواْ وَاتَّخَ ذُواْ ءَایتِی وَرُسُلِی هُزُواً آنان کسانی هستند که به نشانههاي پروردگارشان و ملاقات او
کفر ورزیدند، و اعمالشان تباه شد؛ و براي شان روز رستاخیز، هیچ (میزان و) ارزشی نمینهیم.* این (گونه) است، پاداش آنان
« لِقاءُ اللَّه » جهنّم است، به خاطر این که کفر ورزیدند و نشانههاي من و فرستادگانم را به ریشخند گرفتند. نکتهها و اشارهها: 1. تعبیر
یعنی ملاقات خدا، اما این ملاقات به معناي ملاقات حسّی نیست؛ چراکه محسوس بودن چیزي، مستلزم محدود بودن و نیازمندي و
جسم بودن و فناپذیري آن است و خدا از این صفات، پاك و برتر است. پس منظور از ملاقات با خدا، همان شهود باطنی و
مشاهدهي آثار او در قیامت با چشم دل است به طوري که ایمان انسان، ایمانی شهودي شود. البته برخی مفسران نیز ملاقات با خدا
2. در این آیات از وزن کردن اعمال انسان در قیامت «1» . را به معناي مشاهدهي نعمتها و پاداشها و کیفرهاي الهی دانستهاند
سخن گفته شده است. البته مقصود وزن کردن با ترازوي معمولی نیست، بلکه سنجش هر چیزي مناسب خود اوست. سنجش ارزش
کارها و عقاید انسان نیز با معیارها و الگوهاي مناسب خود انجام میگیرد. 3. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت
شده که فرمود: ص: 301 روز رستاخیز، مردان فربه و بزرگجثهاي را میآورند که به اندازهي بال
. این روایت اشاره دارد که معیار سنجش انسانها در قیامت، شخصیت واعتبار اعمال و عقاید آنهاست. 4 «1» . مگسی وزن ندارند
براي زیانکارترین مردم وسیلهي سنجشی برپا نمیشود و اعمال آنان وزن نمیشود؛ چون این افراد در اثر کفر، اعمالشان نابود شده و
کار قابل سنجشی ندارند تا نیازي به سنجش باشد. 5. از مجموع آیات و احادیث استفاده میشود که انسانها در رستاخیز سه
صفحه 92 از 127
گروهاند: الف) گروهی آنقدر اعمال نیک و شایسته دارند که نیاز به حساب ندارند و بدون حساب وارد بهشت میشوند. ب)
گروهی دیگر اصلًا اعمال شایسته ندارند. این افراد نیز نیازي به حساب ندارند و بیحساب وارد دوزخ میشوند. ج) گروهی دیگر
داراي کارهاي نیک و بد هستند و نیازمند حساب میشوند، تا به کارهاي آنها رسیدگی شود و سرنوشت نهایی آنها روشن شود.
البته شاید اکثر مردم از گروه سوم باشند. 6. زیانکارترین مردم با سه اصل توحید، نبوت و معاد مشکل دارند و آنها را انکار میکنند
بلکه نشانههاي خدا و پیامبران را ریشخند میکنند. 7. در این آیات اشاره شده که انکار و کفر نشانههاي خدا و ملاقات با او در
رستاخیز، عامل نابودي اعمال انسانها میشود. آموزهها و پیامها: 1. کافران و منکران رستاخیز و مسخره کنندگان آیات خدا و
2. انکار نشانهها و ملاقات خدا، سبب نابودي پیامبران الهی، زیانکارترین مردم هستند. ص: 302
اعمال و بیارزش شدن شخصیت انسان میشود. 3. آیات الهی و فرستادگان خدا را ریشخند نکنید و کفر نورزید که جهنّم را به
ارمغان میآورد. *** قرآن کریم در آیات صد و هفتم و صد و هشتم سورهي کهف به سرنوشت مؤمنان شایستهکردار اشاره
میکند و میفرماید: 107 و 108 . إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصلِحتِ کَ انَتْ لَهُمْ جَنتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا* خلِدِینَ فِیهَا لَایَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا
بیقین کسانی که ایمان آوردند و [کارهاي شایسته انجام دادند، بوستانهاي فردوس (نخستین) پذیرایی براي آنان است؛* در حالی
که در آن ماندگارند؛ [و] از آن جا هیچ انتقالی را طلب نمیکنند. نکتهها و اشارهها: 1. این روش تربیتی قرآن کریم است که از
قرینهي مقابله استفاده میکند؛ یعنی در آیات پیشین از مردم زیانکار و کفرپیشه و سرنوشت عذابآلود آنان سخن گفت و اینک در
این آیات از سرنوشت مؤمنان شایستهکردار سخن میگوید تا مردم بتوانند با مقایسهي این دو گروه راه صحیح و مطلوب را
به بوستانی گفته میشود که همهي نعمتها و مواهب لازم در آن جمع باشد؛ یعنی از بهترین و برترین « فِردُوس » . برگزینند. 2
از آیات اوایل سورهي مؤمنون استفاده میشود که فردوس جایگاه مؤمنانی است که درجهي بالایی از «1» . بوستانهاي بهشتی است
ایمان و عمل صالح و صفاتی ممتاز دارند. ص: 303 برخی گفتهاند که فردوس نام دیگر بهشت
3. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده که هرگاه از خدا تقاضاي بهشت میکنید، تقاضاي فردوس «1» . است
البته روشن است کسی که چنین تقاضایی از خدا میکند، باید تلاش «2» . کنید که جامعترین و کاملترین منزلگاههاي بهشت است
کند و خود را براي آن آماده سازد. 4. ساکنان فردوس تقاضاي نقل مکان از آن را نمیکنند؛ چون هر چه میخواهند در آن جا
هست و نیازي به خروج از آن ندارند. البته این مطلب منافاتی با این ندارد که تکامل و تحوّل انسانها در همان بوستان فردوس ادامه
داشته باشد؛ یعنی مؤمنان در پرتو اعمال نیک و پایداري که انجام دادهاند و مواهبی که خدا به آنان عطا میکند، همواره در مسیر
تکامل پیش میروند. آموزهها و پیامها: 1. مؤمنان شایسته کردار در بهترین جاي بهشت جاودانه منزل میگیرند. 2. آنقدر بهشت
فردوس عالی است که مؤمنان نمیخواهند از آن بیرون بیایند. 3. اگر فردوس میطلبید مؤمن شایستهکردار شوید. *** تفسیر قرآن
مهر جلد دوازدهم، ص: 304
کلمات و مخلوقات بیکران الهی
قرآن کریم در آیهي صد و نهم سورهي کهف به گستردگی موجودات در جهان و عظمت علم خدا اشاره میکند و میفرماید:
اگر (بر فرض) دریا [ها] براي » : 109 . قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِکَلِمتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً بگو
(نوشتن آفریدهها و) کلمات پروردگارم مرکّب شود، حتماً دریا [ها] پایان میگیرد، پیش از آن که (آفریدهها و) کلمات پروردگارم
شأن نزول: روایت شده که برخی یهودیان (مستقیم یا باواسطه) به «. پایان یابد؛ و اگر چه همانند آن (دریاها) را به مدد (آنها) آوریم
پیامبر صلی الله علیه و آله ایراد کردند که چرا قرآن در مورد روح، سربسته سخن میگوید و میگوید علم کمی به شما داده شده
است، در حالی که به ما تورات و خیر کثیر داده شد و به تو نیز خیر کثیر داده شده است. آیهي فوق بدین مناسبت فرود آمد و به این
صفحه 93 از 127
در عربی به معناي مرکب « مِداد » . نکتهها و اشارهها: 1 «1» . گونه ایرادها پاسخ داد و عظمت هستی و علم بیپایان الهی را ترسیم کرد
به معناي کشش است، و « مَدّ » یا مادهي رنگینی است که با آن ص: 305 مینویسند و در اصل از
در اصل به معناي الفاظی است که با آن سخن « کلمات » . مرکب بدین نام نامیده شده؛ چون با کشش آن خطوط آشکار میشود. 2
« کلمۀ اللَّه » گفته میشود و دلالت بر معنا دارد. از آن جا که موجودات این جهان دلیل بر علم و قدرت پروردگارند، به هر موجودي
میگویند. و در این آیه نیز اشاره به موجودات جهان هستی است که از صفات گوناگون پروردگار حکایت میکنند. 3. جهان
هستی و موجودات آن گستردهتر از آن است که شما میبینید و گمان میکنید؛ یعنی آنقدر جهان عظمت دارد که اگر دریاها
مرکب شوند و بخواهند نام و صفات موجودات آن را بنویسند، دریاها تمام میشود پیش از آن که شمارش تمام شود. 4. مشابه این
اگر تمام درختان روي زمین قلم شوند و دریاها با هفت دریاي دیگر، مرکب گردند » آیه در سورهي لقمان این گونه آمده است که
فضل خداي را که تواند شمار کرد؟ یا کیست آن که «1» . (تا موجودات و کلمات خدا را بنویسند) باز هم کلمات او پایان نمیگیرد
شکر یکی از هزار کرد؟ (سعدي) 5. این آیه به علم بیکران الهی نیز اشاره دارد. اگر جهان هستی و موجودات او بیانتهاست و علم
خدا نیز به آنها شهودي و حضوري است و او بر همهي پهنهي هستی احاطهي علمی دارد و در همه جا حاضر است، پس علم خدا
نیز بیانتها و نامحدود است. ص: 306 آموزهها و پیامها: 1. موجودات جهان هستی، نامحدود و
بیکران هستند. 2. معارف عالی را با مثال براي مردم بیان کنید (تا بهتر متوجه شوند). *** قرآن کریم در آیهي صد و دهم سورهي
کهف به بشر بودن پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره میکند و راه صحیح ملاقات با پروردگار را نشان میدهد و میفرماید: 110 . قُلْ
من » : إِنَّمَآ أَنَاْ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلهُکُمْ إِلهٌ وحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صلِحاً وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً بگو
فقط بشري همانند شما هستم؛ به سوي من وحی میشود که معبودتان معبودي یگانه است؛ و هر کس به ملاقات پروردگارش
شأن نزول: روایت شده «. همواره امید دارد، پس باید کار شایستهاي انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند
که شخصی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: من در راه خدا انفاق و صلهي رحم میکنم و هنگامی که مردم
مرا ستایش میکنند مسرور میشوم. این اعمال من چگونه است؟ حضرت سکوت کرد تا آیهي فوق فرود آمد و به این پرسش پاسخ
نکتهها و اشارهها: 1. در این آیه به سه اصل اساسی دین، یعنی توحید، «1» . داد که تنها عملی مورد قبول خداست که بااخلاص باشد
نبوت و معاد اشاره شده است. این سه اصل در طول سورهي کهف مورد تأکید قرار گرفته و در این تفسیر قرآن مهر جلد دوازدهم،
ص: 307 جا به صورت فشرده بیان شده است. 2. در این آیه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را به عنوان بشري همچون بقیهي مردم
معرفی میکند و بر تمام امتیازات پنداري و شركآلود خط بطلان میکشد و جلوي انحراف مسلمانان و معبودانگاري پیامبر صلی
الله علیه و آله را میگیرد. 3. در این آیه بر مسئلهي توحید و نفی شرك تأکید شده است؛ زیرا این مسئله محور همهي اعتقادات و
برنامههاي فردي و اجتماعی دین اسلام است. 4. ذیل آیهي صد و پنجم همین سوره در مورد معناي ملاقات پروردگار سخن گفتیم
که به معناي مشاهدهي باطنی خدا با چشم دل در قیامت است. 5. هر کس به ملاقات پروردگار و روز قیامت امید بسته است، باید
خود را با اعمال شایسته، براي رسیدن به آن روز آماده سازد و راه انحرافی شرك را نپیماید. یعنی امید به رستاخیز عامل تحریک
انسان براي جلب منفعت و دفع ضرر احتمالی است، البته اگر کسی به قیامت یقین داشته باشد، تأثیرات عمیقتري بر او خواهد
گذاشت. 6. عمل صالح وقتی تحقق پیدا میکند که انسان کسی را در عبادت پروردگارش شریک نسازد؛ یعنی اخلاص در عمل را
رعایت کند و با انگیزهاي الهی به حرکت و اعمال خود جهت دهد. 7. در احادیث از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که
و اصولًا طبق تعالیم اسلامی، نیت و انگیزهي عمل است که به آن شکل و ارزش میدهد. اگر «1» « هیچ عملی نیست مگر با نیت »
نیت و انگیزهي عمل انسان هواي نفس و ستایش مردم باشد، این عمل نزد خدا ارزشی ندارد، اما اگر انسان کاري را براي رضاي
خدا و تقرّب به او انجام دهد این عمل خالص است و نزد خدا ارزش دارد. 8. در حدیث دیگري از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت
صفحه 94 از 127
شده که هر کس چهل روز اعمال خود را براي خدا خالص کند، خدا ص: 308 چشمههاي حکمت
9. در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده که خدا میفرماید: من بهترین «1» . و دانش را از قلبش بر زبانش جاري میسازد
شریک هستم؛ هر کس عملی را براي من و غیر من انجام دهد، آن عمل را به او میبخشم (یعنی اعمال بیاخلاص را قبول
10 . در حدیثی از امام باقر علیه السلام روایت شده که از تفسیر این آیه از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسش شد و «2» .( نمیکنم
هر کس نماز را براي دیدن مردم (و ریاکاري) انجام دهد، او مشرك است و همچنین در مورد زکات و روزه و » حضرت فرمودند
البته مقصود از شرك در این روایت «3» . حج و هر عمل دیگري که ریاکارانه انجام شود که خدا عمل ریاکار را قبول نمیکند
شرك خفی است که موجب کفر نمیشود. 11 . در حدیث دیگري از امام باقر علیه السلام روایت شده که از ایشان پرسیدند: اگر
مردي کار نیکویی انجام دهد و انسان دیگري آن را ببیند و او از این مطلب خوشحال شود (چه میشود)؟ حضرت صلی الله علیه و
آله فرمود: اگر این کار را براي دیدن مردم انجام نداده باشد، اشکالی ندارد و هیچ کس نیست مگر این که دوست دارد، نیکی او
در بین مردم ظاهر شود. 12 . در برخی احادیث روایت شده که امام رضا علیه السلام میخواستند وضو بگیرند و مردي میخواست بر
ص: 309 دستان ایشان آب بریزد. حضرت خودداري کردند و این آیه را قرائت نمودند و فرمودند:
این حدیث «1» . من مصداق این آیه هستم که در حال وضو براي نماز هستم و نمیخواهم که کسی در عبادت با من شریک شود »
در حقیقت توسعهاي در مفهوم آیه داده و شامل مصادیق دیگري میشود. 13 . در حدیث دیگري از امام صادق علیه السلام در مورد
این آیه پرسش شد، حضرت فرمودند: مقصود از عمل صالح معرفت امامان است و منظور از شریک قرار ندادن، همان تسلیم در
البته این گونه «2» . برابر علی علیه السلام و عدم شرکت دیگري با او در خلافت است؛ البته کسی که لیاقت و اهلیت خلافت را ندارد
احادیث در صدد بیان مصداق و بطن آیه است، و گرنه مفهوم آیه وسیع است. آموزهها و پیامها: 1. پیامبر صلی الله علیه و آله بشري
همچون شماست که پیامآور خداست (پس به پیام او توجه کنید و عمل نمایید). 2. امید به قیامت، عامل رفتار شایسته و اخلاص
ص: 311 *** «3» . شما باشد
بخش